ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
***کلیه مطالب این نوشته بیانگر نظرات، عقاید و آموخته های شخصی نویسنده اش می باشد و ممکن است در تمامی بخش های آن حاوی کژتابی، کج فهمی و مملو از اشتباه باشد. نویسنده ضمن پذیرش حق نقد خواننده، مسئولیت این نوشته در آینده را نمی پذیرد. نویسنده به «مرگ مؤلف» معتقد است. افکار و آرای نویسنده در حال حاضر متأثر از نظریه «قوی سیاه» است و ممکن است تا سال های بعدی هم متأثر از آن باقی بماند. این نوشته قابلیت ارجاع ندارد.***
در یکی از مصاحبه های راسل وی به دو نکته اشاره می کند: علمی و اخلاقی.
نکته علمی وی این است که در زمان پژوهش برای حقیقت علمی، توجه داشته باشید که هر چقدر آن حقیقت علمی خلاف نظر و عقیده شما باشد، یا به نفع بشریت نباشد باز هم «حقیقت» علمی است و باید در نظر داشته باشید که همواره حقایق علمی را بی کم و کاست منتشر کنید. حقیقت علمی همواره ممکن است حوزه وسیع تری از مجهولات را در اختیار بگیرد که آن حوزه مجهول «قوی سیاه» باشد. در واقع پژوهش علمی همواره باید منتظر این نکته اساسی باشد که با «قوهای سیاه» روبرو شود؛ حتی اگر آن قوی سیاه اساسا به نفع بشریت هم نیست. مدل ذهنی حوزه پژوهش های علمی حوزه ای «خودخواهانه» است. مدل ذهنی علم همواره به توسعه خود به هر قیمتی می اندیشد و طبیعی است که قوهای سیاه طبیعی ترین برآیند فکری این حوزه باشند.
تا من بقیه داستان را بیشتر و دقیق تر روی کاغذ بنویسم و دوباره به این نوشته برگردم؛ شما ویدئوی مصاحبه برتراند راسل را مشاهده بفرمایید: