دست نوشته های یک دیوانه - یاور مشیرفر

در این وبلاگ شما دست نوشته های شخصی را می خوانید که خودش را یک «دیوانه تمام عیار» میداند. هر گونه انتشار این مطالب در هر جایی، بدون اجازه یا با اجازه از مؤلف، موجبات خوشحالی نویسنده را فراهم می آورد.

دست نوشته های یک دیوانه - یاور مشیرفر

در این وبلاگ شما دست نوشته های شخصی را می خوانید که خودش را یک «دیوانه تمام عیار» میداند. هر گونه انتشار این مطالب در هر جایی، بدون اجازه یا با اجازه از مؤلف، موجبات خوشحالی نویسنده را فراهم می آورد.

چگونه همه چیز دان نباشیم ؟ دست نوشته های یک احمق

چگونه همه چیز دان نباشیم ؟ دست نوشته های یک احمق

بخش دوم - کامنت، نظر، بحث، مجادله



***کلیه مطالب این نوشته در همه قسمت های آن، صرفا بیانگر نظرات، تجربیات و اندیشه های شخصی نویسنده اش می باشد و ممکن است در همه بخش های آن حاوی کج فهمی، کژتابی و مملو از اشتباه باشد. نویسنده ضمن پذیرش حق نقد خواننده، مسئولیت این نوشته در آینده را نمی پذیرد؛ چرا که به «مرگ مؤلف» معتقد است. مطالب این نوشته برآیند احساسات، افکار و آموخته های «امروز» نویسنده اش می باشد و از آنجایی که نویسنده همواره در تلاش برای جایگزینی مدل ذهنی خویش با مدل های بهتر و عمیق تر است، این نوشته را «فاقد ارزش ارجاع» می داند. ***



در شبکه های اجتماعی نظیر فیس بوک برای هر محتوای پست شده، سه گزینه به خصوص استفاده می شود که یکی از محوری ترین آن ها «Comment» است. کامنت در فرهنگ زبانی انگلیسی در مفهوم «اضافه کردن نکته هایی بر صحبت یا مطلب نفر پیشین و در تمی دوستانه و غیرانتقادی است.»



صورت های و شکل های بسیار مختلفی برای بحث با دیگران از کامنت یا Debate، Argument و Review تا Criticism وجود دارد. مهم ترین نکته این است که شبکه های اجتماعی عمدتا فاقد قابلیت استفاده برای نقد، بررسی، بازبینی یا بحث هستند و تنها میتوانند «کامنت» های شما را انعکاس دهند.

این مفاهیم با همدیگر بسیار متفاوتند و به جای همدیگر به کار نمی روند.


برای مثال من یک پیش نوشت از مقاله ام را برای «استاد راهنما» و «همکاران» یا سایر نویسندگان می فرستم. به لحاظ حرفه ای و تخصصی «استاد راهنما» آن را "بازبینی" میکند ولی همکاران همطراز من «کامنت» هایشان را بر آن می نویسند.


بازبینی یک عمق با سلسله مراتب مشخص از بالا به پایین است که در آن شخصی که به درجه «استادی» رسیده است، نوشته «شاگرد» را به «منظور بهتر شدن و بهتر رسیدن پیام آن» مورد «بازبینی» قرار میدهد، نکاتی را به آن می افزاید، بخش هایی را حذف میکند، ساختار کلی و جزیی اش را مورد بازنگری قرار میدهد و گاها سؤالاتی از شاگرد می پرسد تا منظور نوشته هر چه بیشتر شفاف تر شود و از ابهام به دور بماند. این در حالی است که همکاران همطراز من، نه بخشی را حذف و نه بخشی را اضافه می کنند؛ حتی اگر نظرشان مخالف هم باشد، آن را بر مبنای «رفرنس ها» و «خوانده هایشان» کامنت می کنند.



بنابراین اصل اول کامنت گذاری این است که بفهمم از چه جایگاهی و در چه زمینه ای قرار است کامنت بگذارم و آیا کامنت من خواهد توانست «راهگشا» باشد یا صرفا «اتلاف وقت» است.



زمانی که دو متخصص «صاحب تألیف» در یک تخصص و رشته خاص، برای نوشته همدیگر کامنت بنویسند، «نقد» صورت گرفته است. نقد ادبیات و روش شناسی بسیار مشخصی دارد که در ادامه به صورت بسیار مختصری به آن خواهم پرداخت. اما مهم ترین نکته در همه این مباحث اعتقاد به هدفی به نام «تلاش برای بهتر توضیح دادن یا بهتر نشان دادن موضوع مورد نظر یک نویسنده دیگر است و نه تخریب و مخالفت با وی.»



اصطلاحاتی مانند Debate و Argument در مفهوم بحث، تبادل نظر و گاها مجادله عمدتا در مفهوم درخواست توضیح بیشتر از شخص آموزش دهنده و به منظور برطرف کردن ابهام در فهم ماست و اصل مهم در آن این است که یادمان باشد شخص مقابل در آن زمینه صاحب تألیف و نظر است و ممکن است قانع شدن ما اندکی به زمان نیاز داشته باشد و صرفا با جستجوی بیشتر شخصی در اینترنت یا کتابخانه تکمیل شود.



اصل دوم کامنت گذاری در این است که جایگاه شخص مقابل را هم در نظر گرفته باشم. من نمیتوانم زیر هر پست خبرگزاری که در مورد آرای «دکتر کردوانی» در مورد دریاچه اورمیه است، از «روش های احیای دریاچه» بنویسم و نظرشان را نقد کنم. به دو دلیل مشخص که اولا خود آن شخص صاحب نظر مخاطب مستقیم من نیست و قطعا سری به شبکه اجتماعی و کامنت های زیرش نمی اندازد و دوم من به اندازه این شخص «تألیف» ندارم.



موارد مشابه بسیار زیادی در این حالت خاص صورت می پذیرند: افراد در صفحه سخنگوی فارسی زبان ایالات متحده آمریکا چنین می نویسند (برای مثال) آقای ایر، شما که دستتان با ... توی یک کاسه است.

در اینجا صرفا نوشتن کامنت گرفتن وقت شخص مقابل است. چرا که اولا آن شخص «سخنگو» است و نه تصمیم گیرنده و ثانیا سیاست خارجی آمریکا یک مجموعه پیچیده و کلان و به هم پیوسته از سیاست مداران، تئوریسین ها، وال استریت و سرمایه داران، سناتورها و ... و در یک کلام یک «سیستم» است و قطعا یک شخص خاص نه تأثیر چندانی در سیستم دارد و نه دخالتی در آن.



تجربه شخصی نویسنده از کامنتینگ نشان میدهد در مبحث ها و مکان هایی که فراتر از حالت دوستانه در جریان هستند (کنفرانس ها، گردهمایی ها، سمپوزیم ها و ...) شایسته تر است اگر حتی با نظر شخص مقابل به صورت صد در صد و با اتکاء به دلایل متفن (از نظر خودمان و با مدل ذهنی خودمان) هم مخالفیم، برای ابراز آن صبر کنیم و گفتگو را به صورت دوستانه و عمدئتا به ادبیات خنثی و در خلوت و با خود شخص به صورت خصوصی تر در زمان تنفس مطرح کنیم. زبان هایی مانند انگلیسی و تورکی افعال و ساختارهایی برای «منفی» و «خنثی» کردن چنین درخواست هایی دارند (برای مثال : سیزین دئدیغینیزی تام باشا دوشمه دیم) میتوان بحث دوستانه را چنین آغاز کرد:


» ارائه خوب شما باعث شد فکر کنم بخشی از نظرات من در باره فلان موضوع شاید اشتباه بوده باشد و از همین رو از شما تشکر میکنم. من قبلا فکر می کردم که ....» این صورت از گفتگو به شرطی که من توضیح بهتری داده باشم، باعث می شود شخص مقابل اولا در گارد دفاعی . تعصب فرو نرود و ثانیا بخش هایی از نظر خویش را اصلاح کند، یا اگر توضیحش از من «بهتر» است، مرا قانع کند.



تجربه شخصی نویسنده نشان میدهد حتی شایسته تر است خود را موظف به پاسخگویی و یافتن همه اشکالات ندانیم و اساسا در همه موارد «نظر ندهیم» مگر این که از ما برای اظهار نظر درخواست کرده باشند. هیچ اتفاقی نمی افتد اگر در مورد تغییر نام «خلیج»، «گوزن زرد لرستان»، «اراذل تلگرامی»، «ستایش» و... نظری ندهیم اگر می توانیم به راحتی شاهد امواج اظهار نظر های احساسی باشیم و مطمئنیم که نظرما هم احساسی خواهد بود، نوشتن کامنت «اتلاف وقت» است.



اصل سوم کامنتینگ همه چیز ندانی این است که در مورد «همه چیز» نظر ندهیم، حتی گاهی اگر از ما «درخواست» هم کرده باشند؛ میتوانیم بنویسیم: با تشکر از شما، متأسفانه دانش و اطلاعات من در آن زمینه بسیار کم تر از آن است که نظری ارائه کنم. کامنتینگ نه «بحث» است و نه نقد و نه بازبینی. هنر من در کامنتینگ آن است که مخالفت یا موافقتم را «لحظه ای» ابراز نکنم، حتی اگر مطمئن هستم که آن مبحث اشکال دارد. بگذاریم دیگران هم اشتباه کنند. انسان ها اساسا با «اشتباه کردن» می آموزند.



اصل مهم و توجیه کننده «نظر ندادن» همواره در این است که نظر من بر پایه یک مدل ذهنی و ساده شده از «حقیقت» صورت می گیرد و لزوما همه «حقیقت» نیست؛ بنابراین حتی اگر مطمئن هستم که نظر و رأی من بیشتر از «نظر» شخص مقابل با «حقیقت» مطابقت دارد، به جای ابراز نظر «شفاهی» و «مخالفت» و بحث با وی، نظر خودم را در قالب یک نوشته بنویسم و انتشار بدهم و تنها «بدون جبهه گیری» در بخشی نظرات قبلی را بنویسم و توضیح بدهم که چرا نظر من بهتر میتواند این موضوع را توضیح دهد.


به بیان فاولر اگر از بنایی خوشتان نمی آید، آن را تخریب نکنید. بنایی بهتر بسازید که قبلی منقرض شود.


در نقد کردن بر فرض که من صاحب تألیف باشم اگر فرضا قرار باشد یک متن هزار کلمه ای را نقد کنم، حداقل من باید قبلا ده متن هزار کلمه ای نوشته باشم تا بدانم نوشتن هزار کلمه با چه ساختاری باید شروع شود، «فراز» و «فرود» آن کجاست، از چه راهی و با چه ادبیاتی باید خواننده را با خودم همراه کنم و تا کجا باید پیش بروم. خطاهای شناختی من در نوشتن و تببین موضوعات در هزار کلمه چگونه باید رفع شوند و اساسا قلم چگونه در دست نویسنده متن هزار کلمه ای چرخیده است. در نقد هزار کلمه شاید حداقل نوشتن «پانصد» کلمه مجاز باشد، هرچند شخصا ترجیح میدهم هزار کلمه و بیشتر بنویسم. در صورتی که من نظرم را در پنجاه کلمه نوشته ام، شاید دلیلی است که آن «نوشته» را اصلا نخوانده ام. نقد کردن در پاراگراف های اولیه باید با تأکید بر نکات مثبت و توضیح خوب نویسنده همراه باشد تا نویسنده آن متن متوجه باشد که شخص مقابل توانسته است منظور وی را بفهمد و سپس اگر نکاتی به آن افزوده یا با بخش هایی مخالفت ورزیده است، از جایگاه «همدلی» و «فهمیدن» این کار را کرده است و نه از جایگاه «مخالفت صد در صدی». شایسته تر است که نقد من با ادبیات خنثی و با لحن و زبان و ادبیات «رسمی» نوشته شود و ضمن این که از به کار بردن لغات سنگین و دهن پر کن می پرهیزم، آن را با استفاده از ادبیات نوشته و ساختارهای زمانی آن (به خصوص در زبان انگلیسی) نوشته باشم. به هیچ عنوان مجاز به استفاده از زبان «محاوره» در نوشتن نقد نیستم.

 

تجربه شخصی نویسنده نشان میدهد ارزشی که مخاطب به نقد ما خواهد داد، تنها در صورتی قابل دستیابی است که شخص مقابل از ما «خواسته باشد» نوشته اش و در واقع «اندیشه اش» و نه «خودش» را نقد کنیم. به بیان دیگر مستمع فعال و علاقمند به شنیدن یا خواندن نقد نوشته اش، شرط لازم و کافی برای نقد هر نوشته ای است و هیچ اشکالی ندارد حتی در صورت درخواست هم برای شخص پیغامی با مضمون : با تشکر از دعوت شما برای نقد نوشته ارزشمندتان، متأسفانه در آن زمینه آن قدر صاحب تخصص و آگاهی نیستم که بخواهم نوشته شما را نقد کنم. عذرخواهی مرا بپذیرید. موفق باشید.»

 

اصل چهارم همه چیز ندانی در رعایت اصول و ادبیات نوشته هاست. اگر میخواهم یک متن طولانی را نقد کنم، باید قبلا خودم متون طولانی نوشته باشم. نقد بدون تجربه و اطلاعات «فاقد ارزش» است و فقط مرا یک «همه چیز دان بی اطلاع» جلوه میدهد.

 

----------------------------------------------------

ارغوان

پنجه خونین زمین

دامن صبح بگیر

و از سواران خرامنده خورشید بپرس

کی بر این دره غم می گذرند؟

نظرات 2 + ارسال نظر
مجتبی شنبه 4 اردیبهشت 1395 ساعت 17:40 http://mohajerr.ir

آموزنده بود.
سپاس

دانلود فیلم چهارشنبه 1 اردیبهشت 1395 ساعت 02:07 http://www.29serialbaran.org

جالب بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد