دست نوشته های یک دیوانه - یاور مشیرفر

دست نوشته های یک دیوانه - یاور مشیرفر

در این وبلاگ شما دست نوشته های شخصی را می خوانید که خودش را یک «دیوانه تمام عیار» میداند. هر گونه انتشار این مطالب در هر جایی، بدون اجازه یا با اجازه از مؤلف، موجبات خوشحالی نویسنده را فراهم می آورد.
دست نوشته های یک دیوانه - یاور مشیرفر

دست نوشته های یک دیوانه - یاور مشیرفر

در این وبلاگ شما دست نوشته های شخصی را می خوانید که خودش را یک «دیوانه تمام عیار» میداند. هر گونه انتشار این مطالب در هر جایی، بدون اجازه یا با اجازه از مؤلف، موجبات خوشحالی نویسنده را فراهم می آورد.

ترکیه ای که من می شناسم....

سال هاست که هرجا خواسته ایم، مسئله قومیت های ترک ایرانی را در پرتو بازنگری و ملاحظه قرار دهیم، سریع ترین و راحت ترین مرجع مقایسه کشور "ترکیه" بوده است. 


اساسا بیشتر مقایسه ها بر مبنای "انکار مسئله" و سپس کم اهمیت جلوه دادن بروز کرده است. این که هیچ قومیتی در ایران متضرر نیست و همگی با یک «زبان ملی، هویت ملی» در آرامش اند و راضی. اما حقیقت این نیست. حقیقت اینجاست که نسل بعد از جنگ و دهه شصت و هفتاد ساکن شمال غرب، دید بسیار متفاوتی دارد. برایش اولویت «زبان مادری» است؛ از هر راهی که باشد. خواه از طریق راه اندازی سایت هایی نظیر "بیلیم سسی" یا ساخت ویدئوهای آموزش به زبان مادری تورکی خانگی. بالاخره این راه طی خواهد شد.


اما اشتباه اساسی اینجاست که همواره فرض کنیم تورک های ایران خواهان تجزیه اند. اساسا تورک جماعت در ایران (بر حسب تجربه زندگی 29 ساله در تبریز) خودش را صاحب خانه می داند تا مهاجر. تأکید ندارم که تاریخ را بنگرید و اسامی را یک بار دیگر مرور کنم. اما این روحیه را بیشتر از هر جای دیگری در "آزربایجان" حس کرده ام و دیده ام. اتهام پیوست این ناحیه به ترکیه هم از اشتباهات جبران ناپذیر است. ترکیه ای که من و امثال من و شاید برخی از هم نسلان من می شناسیم، آن تصویر رویایی کاباره و دیسکوی آنتالیا یا شکوهمندی حریم سلطان نیست، ترکیه ای که من میشناسم اشعار ناظیم حکمت است، با تیغی درگلوی احمد کایای خواننده، شخصیت های پریشان و مضمحل گذر از سنت به مدرنیته در داستان های عزیز نسین و فیلم های سمیح کاپلان اوغلوست. ترکیه ای که من می شناسم، جاده استقلال استانبول، پلاژهای مارماریس یا خانه های ویلایی ازمیر نیست، کودکان کاری است که در آدانا و آنکارا "پابرهنه" گدایی می کنند. ترکیه ای که من می شناسم، نه آن سرزمین انسان های دور از تمدنی است که پدرانم آن ها را سی سال پیش توصیف می کردند و نه آن کشور بسیار تکنولوژیکی که در مرکز ایران شناخته شده است. شناخت من از سیاست ترکیه بر مبنای گزارشات بی بی سی و شبکه دو از اردوغان نیست، بر مبنای شناخت آخرین سال های اضمحلال و فروپاشی امپراطوری عثمانی و تحلیل هانتینگتون و ایچ داد از سیاست های ترکیه و سامان سیاسی در آن جامعه است. 


ترکیه قطب آمال ما نیست. ما ترک های ایرانیم، این مملکت متعلق به ماست و ما اگر قرار هم باشد راه درازی را به تنهایی برای دستیابی به جامعه مدنی بپیماییم، باز هم در آن راه پیشتاز می شویم. 

نظرات 1 + ارسال نظر
علیرضا شنبه 1 اسفند 1394 ساعت 23:16

با سلام
با معارفه اقای شعبانعلی در روز نوشته ها با وبلاگ شما اشنا شدم و تورقی هر چند کوتاه در وبلاگتان زدم. راستش من هم یک متممی هستم.
مطلب فوق را خیلی پسندیدم و گرچه احتمالا مصداقها و مثالهای متفاوتی برای تبیین مطلب شما در ذهن بنده باشد، ولی مغز مطلب از نطر بنده هم همانست که گفته اید. ترکهای ایران هیچوقت به انفعال جدایی فکر نکرده اند بلکه ایران را از خود و بلکه مال خود( نه به معنای مالکیت و نگاه از بالا، بلکه بعنوان حق آب و گل) میدانند. حافظه تاریخ هر چقدر هم که ضعیف باشد، ایران بدون ترکها را معنی نمیکند. اینجا صحبت از استثنا ها نیست و جریان عموم را میگوییم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد