دست نوشته های یک دیوانه - یاور مشیرفر

دست نوشته های یک دیوانه - یاور مشیرفر

در این وبلاگ شما دست نوشته های شخصی را می خوانید که خودش را یک «دیوانه تمام عیار» میداند. هر گونه انتشار این مطالب در هر جایی، بدون اجازه یا با اجازه از مؤلف، موجبات خوشحالی نویسنده را فراهم می آورد.
دست نوشته های یک دیوانه - یاور مشیرفر

دست نوشته های یک دیوانه - یاور مشیرفر

در این وبلاگ شما دست نوشته های شخصی را می خوانید که خودش را یک «دیوانه تمام عیار» میداند. هر گونه انتشار این مطالب در هر جایی، بدون اجازه یا با اجازه از مؤلف، موجبات خوشحالی نویسنده را فراهم می آورد.

دست نوشته های یک احمق

رفتارهای بشری دست نوشته های یک احمق


*** این نوشته در تمامی بخش های آن صرفا بیانگر نظرات شخصی نویسنده اش است و ممکن است حاوی کژتابی، کج فهمی و اشکال باشد. نویسنده نقد و نپذیرفتن این نوشته را حق خواننده دانسته و هر گونه استفاده از مطالب آن را به عنوان مرجع، به هر شکل ممکن، فاقد اعتبار، غیر مجاز و مردود می داند، چه در جهان عقلمندان، دست نوشته های یک مجنون نمیتوانند مورد ارجاع قرار بگیرند.***


مقدمه


گمان غالب بیشتر ما در قابل آموزش بودن رفتارهای بشری است. حتی گاهی پا را فراتر گذاشته و معتقدیم برخی رفتارهای بشری؛ همه آن هایی که آن ها را اخلاقی و منطقی می نامیم، ریشه در ذات بشر دارد و بشر نوعا رئوف، صادق، مهربان و درستکار است و تاریخ پر از شرارت و خونریزی بشری را به حساب آن می گذاریم که هنوز بشر به «پایان تاریخ» نرسیده است و پایان تاریخ بشری اتوپیا و مدینه فاضله ای است که در آن نیکی، خیرخواهی و راستی برای همیشه پیروز می شوند و انسان از شرارت برای همیشه خلاص می شود. (این دیدگاه تقریبا در تمامی آیین های بشری و کدهای اخلاقی از باستانی ترین آنان تا مدرن ترینشان به چشم می خورد. برای مثال دالایی لاما معتقد است برای داشتن جهانی عاری از خشونت، باید به کودکان زیر ده سال در همه جای جهان، مدیتیشین آموزش داده شود [1])


از سوی دیگر عمده رفتارهای موفقیت آور و سود آور دنیای امروزی ناشی از «بی اخلاقی» است تا اخلاق مداری.[2] صنایع مرتبط با سلامتی، مُد، لوازم آرایشی، تغذیه و پوشاک تماما بر مبنای تبلیغات و شعارهای غیرواقعی و اگر نگوییم دروغ، بر پایه فریب بنا شده اند. (قابل ذکر است که هیچ کدام از تصاویر مجله های مد کلاس جهانی بدون دستکاری های متعدد فتوشاپ، به صورت خام چاپ نمی شوند و تصویری که از یک سوپر مدل و اندام و چهره و آرایش وی ارائه میشود، صد در صد غیر واقعی است)


رفتار و اخلاق؟


رفتارهای سیاسی و کلان کشورهای پیشرفته جهانی، اگر در داخل کشور اعمال شوند (رفتارهایی که در علم سیاست بر پایه «ماکیاولیسم» تعریف می شوند) به دیکتاتوری، خفقان و توتالیتریسم تعبیر می شوند، اما در عرصه سیاست خارجی مقبول و کارآمد و دموکراتیک اند. رفتارهایی که به روسیه اجازه میدهد برای رونق بازار تجارت سیاه اسلحه، سیاست هایی را در پیش بگیرد که آتش جنگ های متعصبانه خاورمیانه همواره داغ باشد، یا آمریکا را وادار به سیاست هایی می کند که ضمن اختصاص وام های کلان برای رفع گرسنگی در آفریقا، گندم مازاد خود را که سالانه بالغ بر چندین میلیون تن می شود، به دریا بریزد. [3]


رفتاری که باعث می شود شرکت زیمنس هلند، کارگران سیه چرده زئیری معادن کوارتز و نیکل را با ابتدایی ترین ابزارهای کار و با روزی 18 ساعت کار استثمار کند ولی در جنبه تبلیغاتی همواره کشوری انسان دوست و نوع دوست معرفی شود. رفتارهایی که باعث می شود فرانسه در طی قرن ها استعمار آفریقا، به یکی از ثروتمندترین کشورهای دنیا تبدیل شود و در ضمن با چاپ تصویر یک زن سیاهپوست روی جلد مجله ای وی را «میمون» بنامد و از سوی دیگر اگر در مقابل رفتارهای افراطی ژورنالیستی اش موضعی اتخاذ گردد، داعی آزادی بیان می شود و کمپین Je Suis Charlie به راه می اندازد. [4]


رفتارهایی که باعث می شوند «آنگلا مرکل» در افکار عمومی جهانی همطراز  «مادر ترزا» لقب «مادر آنگلا» بگیرد [5]، در حالی که زیر پوست سیل تبلیغات غیر واقعی [6] و در پشت این چهره های معصوم و انسان دوست، هدف اصلی پذیرش پناهجویان، کاهش جمعیت کارگران اروپایی و لزوم استفاده از نیروی کار ارزان و به شدت مرعوب شده ای است که هیچ گاه حقوق انسانی اش را همطراز یک کارگر آلمانی برابر نخواهد دانست و به سادگی نسلی از کارگران استثمار شونده برای اروپا به ارمغان می آورد.


رفتارهایی که در تجارت بین المللی رفتارهای هوشمندانه خوانده می شوند نوعا با کدهای اخلاقی همخوانی ندارند. [7] انحصار بازار و سرمایه جهانی با اشباع بازار از تولیدات کم ارزش، اتحاد با عناصر ضعیف بازار برای از بین بردن رقبا و عناصر قوی تر و سپس نابودی خود آن عناصر، تولید حریصانه تکنولوژی و وارد کردن فناوری به همه بخش های صنعت نظیر ورود گوگل به عرصه صنایع خودرو و تولید خودروهای بدون راننده هوشمند، آموزش دایمی روش های فروش و روانشناسی بازاریابی و مارکتینگ جنس های بی کیفیت و بنجل، حتی در سطوح دانشگاهی،کپی برداری و تولید پیش از رقیب، جاسوسی از رقبای تجاری، ضد تبلیغات و ... همه و همه روش های متعادل و پذیرفته شده در اقتصاد بین المللی اند که اساسا به شدت با کدهای اخلاقی مطلق گرای بشری در تضادند. (برخی آمار و ارقام متفاوت توسعه و نحوه رشد کشورها را با وقایع سیاسی و فرهنگی شان در طول تاریخ مقایسه کنید، نتایج جالبی می گیرید. [8] )


رفتارهای غریزی بشری


به جرأت می توان اذعان کرد که عمده رفتارهای بشری، ریشه غریزی و تکاملی دارند. آنچه ما را آن را تحت تأثیر «زیبایی شناختی، عشق، محبت و دوستی» تعریف می کنیم، رفتاری است که در طی تکامل هزاران ساله آموخته ایم. به این ترتیب که پارامترهای بیرونی زیبایی نماد سلامتی ژنتیک و تضمین کننده قدرت زادآوری و نگهداری از فرزند هستند تا نوعا پارامتر اخلاقی و زیبایی شناختی. مسلم است چون توانایی توضیح آن را نداشته ایم، هزاران سال برایش از گل مجسمه ساخته و سرگرم داستان های نارسیس، آپولو، تیامات و ونوس شده ایم. [9]


اگر اصول زیبایی شناختی را بخواهیم با غرایز ژنتیک و تکاملی ارزیابی کنیم؛ «موهای پرپشت، دندان های سالم، پوست صاف و چشمان درخشان، اندام متناسب و سینه سفت و خوش فرم زنانه» نشانه های بیرونی یک دستگاه درون ریز (غدد و هورمون ها) سالم، تغذیه صحیح و در نهایت شاخص سلامتی و پیشینه ژنتیک مناسب برای حفظ بقای گونه ای و به قول پرفسور داوکینز «ژن های خودخواه» است. (جالب است بدانیم اعمال جراحی زیبایی هم در نهایت به این مسیر منتهی می شوند.) از سوی دیگر علایم چهره ای مهربان، سینه ستبر، بازوان برآمده و باسن محکم و سفت نشانگر توانایی مرد در شکار، حفاظت از خانواده و ساختن پناهگاه زندگی است. (پارامترهایی که در زیبایی اندام مردانه هم مورد توجه قرار دارند) پارامترهایی که امروزه گسترده تر شده و با شاخصه هایی نظیر داشتن منزل، وسیله نقلیه یا درآمد بالا سنجیده می شوند.


اولین محل توجه و نگاه مردانه، «چشم» و «سینه» زنانه است. نه به دلیل کشف اشعه عشق در چشمان زن، بلکه به دلیل تأثیر حافظه نوزادی در بشر که نخستین برخورد و خاطرات ثبت شده اش از جهان بیرون از رحم، با چشمان و سینه مادر بوده است.


تا کنون مطالعات بسیاری در مورد رفتارهای همسرگزینی حیوانات انجام شده است که البته الگوهای اخلاقی پزشکی هنوز اجازه چنین کاری را در مورد «انسان» صادر نکرده اند. هر چند نازی ها کوشیدند در پروژه Lebensborn [10] با تعیین زوج های موبور و چشم آبی برای امتزاج با همدیگر، نژاد ژرمن خالص و برتر را به وجود آورند که البته خوشبختانه نازی ها چیزی از ژنتیک و ژنوتیپ و فنوتیپ نمی دانستند.


برای مثال تحقیق روی پرنده فنچ [11] نشان میدهد، در مواردی که در آن همسرگزینی به اختیار خود این پرنده بوده است، میزان سلامتی و بقای موالید 37% بیشتر از جفت یابی اجباری و انسانی بوده است. از آنجایی که این پرندگان به خوبی آموخته اند شاخص های سلامتی و ژن های سالم را از روی ظاهر ارزیابی کنند و تولید مثل برای آنان، همانند همه موجودات به منظور «حفظ بقا» و «اصل بقای اصلح» صورت می گیرد و پرندگانی که ژن های ناسالم تری دارند، شانس همسرگزینی و تولید مثل را ندارند و به این ترتیب از جریان تکامل حذف می شوند.

ما انسان ها رفتارهای این چنینی را به حوزه ادبیات و فلسفه کشانیده ایم و تصور میکنیم انسان ها به خاطر مسایل فراجسمانی عاشق همدیگر می شوند؛ در حالی که نخستین شرط دوست داشتن و دوست داشته شدن و به اصطلاح ادبیاتی در یک نگاه عاشق هم شدن، اساسا بر مبنای همخوانی خواسته های غریزی ماست و نه معیارهای اخلاقی و فلسفی. تا آنجایی که این رفتارهای ژنتیک روان تنی هم شده و با تأثیر بر بخش هایی از مغز، خواسته و ناخواسته بر مبنای تلقین های فرهنگی و خودفریبی انسان، به افسردگی هم می رسند.


آیا سایر رفتارهای اجتماعی ما نیز ژنتیک است؟


خب اگر معیار انتخاب همسر ژنتیک باشد و اساسا لازمه بقاء ، آیا سایر رفتارهایمان نظیر خشم، حسادت، غرور، دروغ و ... هم ژنتیک هستند؟


به زعم نویسنده، باز هم جواب مثبت است. چرا که در تاریخ تکاملی مان این دست رفتارها هم حامی و ضامن بقای گونه ای مان بوده اند. برای مثال امروزه بسیاری از اشکال هندسی را همانند نمای بیرونی خودرو را مانند صورت انسان می بینیم. برای زمان هایی که تشخیص دوست یا دشمن (حیوان وحشی یا افراد ناآشنا) عمدتا بر پایه تشخیص کاراکترهای صورت بوده است، ترس از دیدن چهره ناآشنا یا اطمینان بخشی تصویر صورت ضرورت دارد. عمده این رفتارها احتمالا از بر هم کنش های باستانی با طبیعت وحشی اطراف و هم نوعان خودمان تکامل یافته باشد و به صورت امروزی نمایان شده باشد، اما متأسفانه رفتار هیچ گونه «فسیلی» از خود باقی نمی گذارد و بنابراین بررسی روند و سیر تکاملی رفتارهای بشری، همواره با درصد فراوانی خطای مشاهده و پژوهش و کژتابی های خاص خودش همراه است.


اخلاق بشری؟


عمده تعریف ما از کدهای اخلاقی، مبتنی بر تصور ایده آلیستی از آن چیزی است که «دوست داریم باشیم» ولی عمدتا آن تصویر، هم با واقعیت وجودی ما و هم با واقعیت تنازع بقای ما در تضاد قرار می گیرد. شاید روزی برسد که بشر بتواند چرخه های طبیعی حیات و ممات را در دستش بگیرد و بدین ترتیب تمامی رفتارهای خبیثانه اش که بر پایه اصل «بقاء» واقع شده است، دیگر هیچ توجیهی برایش نداشته باشد و همان آرمانشهر اخلاقی را بیابد که هزاران سال است برایش داستان سرایی کرده است. البته نویسنده بعید می داند که «کدهای اخلاقی کلاسیک» که هزاران سال است راهی همواره فراتر از توان دسترسی بشر به او نمایانده اند، اساسا قابلیت اجرایی شدن داشته باشند (چه مدعی ترین اخلاق مداران تاریخ هم در بطن خویش دچار تشویق، ترس، حسد، غرور، کبر، ریا و ... می شوند.) و از آنجایی که رفتارهای امروزی بشری حاصل میلیون ها سال تکامل و پاسخ به محرک های بیرونی بوده است، سهل است که اگر همه جهان بی مرز و بی محدودیت در اختیار همه انسان ها، بدون توجه به تفاوت های آنها قرار گیرد، باز هم احتمالا رقابت برای زندگی راحت تر، در میان نوع بشر از میان نمی رود. اصلی که تمایل به حذف دیگران از طریق رفتارهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ... را توجیه می کند.


به زعم نویسنده، بهترین راهکار، بازنگری داشته ها و کدهای اخلاقی برای پذیرش واقعیت وجودی بشر، همان گونه که هست و نه همان گونه که تصور می کند، و تعریف دوباره اخلاق واقع گرایانه و نه ایده آلیستی است. بهتر است خودمان را فریب ندهیم که میتوان انسانی «صادق، درستکار و شریف» بود. گرچه هنوز نویسنده معتقد است که به قول استیون کار و نقل از گالیله « اما هنوز هم می چرخد»

 

 

 

بی ساغر و پیمانه و دلدار نشاید

پیمانه بباید زد و تردید نباید

بر دلبر دیوانه بگویید بیاید

دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید



-------------------------------------------------------------

[1]   http://goo.gl/RD8iJk

[2]  http://goo.gl/z9X5eQ

[3]  http://goo.gl/Kikjed و http://goo.gl/0Xe2kC

[4]  https://goo.gl/TyT6p3

[5]  http://goo.gl/4EZ1XU

[6]  https://goo.gl/LmYuBH

[7] در باب شهریار، نوشته تیم فیلیپس، ترجمه مریم تقدیسی، انتشارات ققنوس، 1390

[8]  http://goo.gl/jmkXsy

[9] برخی از اساطیر یونان باستان

[10] پروژه لونزبورن نازی ها  https://goo.gl/H8lud9

[11]   http://goo.gl/CDuumh

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
محمد میلادی چهارشنبه 18 اسفند 1395 ساعت 03:54 http://mohammadmiladi.blogfa.com

خیلی جالب بود یاور جان،اینکه ما انسان ها ممکنه در حالت پیش فرض،وحشی،بی اخلاق،زیبا ناپسند و و و باشیم،شاید از گذشته هم که آدما همیشه مشغول جنگ و خون ریزی بودن،این ویژی فطری شون بوده باشه و اگر ادای خوب و مصلح بودن رو در میاوردن واسه این بوده که کسی در مقابلشون احساس خطر نکنه و بهشون آسیب نرسون،کسانی هم که با خشونت هاشون به قدرت رسیدن،بعضا رول عدالت رو بازی کردن که بهانه یی دست کسی ندن و خودشون همچنان بر سر قدرت پابرجا بمونن،و این به مرور مردم عادی رو ترسو بار اورد تا کم کم تبدیل به یک الگوی اخلاقی شد، و نسل های بعدی فکر کردن این راه،راه سعادته،در حالی که خوی خشونت همچنان در ما نهفته هست.یه جمله یی رو خیلی دوس دارم:
گناهانم رو دوست دارم،چون آنها از معدود رفتارهایی بودند که خواسته واقعی من بودند.
با تشکر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد