دست نوشته های یک دیوانه - یاور مشیرفر

دست نوشته های یک دیوانه - یاور مشیرفر

در این وبلاگ شما دست نوشته های شخصی را می خوانید که خودش را یک «دیوانه تمام عیار» میداند. هر گونه انتشار این مطالب در هر جایی، بدون اجازه یا با اجازه از مؤلف، موجبات خوشحالی نویسنده را فراهم می آورد.
دست نوشته های یک دیوانه - یاور مشیرفر

دست نوشته های یک دیوانه - یاور مشیرفر

در این وبلاگ شما دست نوشته های شخصی را می خوانید که خودش را یک «دیوانه تمام عیار» میداند. هر گونه انتشار این مطالب در هر جایی، بدون اجازه یا با اجازه از مؤلف، موجبات خوشحالی نویسنده را فراهم می آورد.

معرفی کتاب «نفحات نفت»


امروز کتاب نفحات نفت رضا امیرخانی، انتشارات کاج تهران را می خواندم. کتاب به بررسی مدیریت نفتی و دولتی و تأثیرات آن بر اقتصاد ایران می پردازد. برای آنان که حوصله خواندن کتاب هایی نظیر «چرا ملت ها شکست می خورند؟» عجم اوغلو و رابینسون یا «عقلانیت و توسعه یافتگی ایران» از سریع القلم را ندارند، متن این کتاب روان و ساده و صریح و بی واسطه و حتی تا حدی «محاوره ای» است. آن قدر خواندنش راحت و سهل است که در یک روز 130 صفحه اش را طی سه ساعت بدون وقفه خواندم. صحبت اصلی این کتاب در مورد ساده ترین و پیش پاافتاده ترین مسئله اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و همه جانبه ماست: "نفت دولتی است و اما ملی نیست." 


در زیرپوست کتاب، اما از «نهاد سازی»، «کوچک تر شدن بدنه دولت با پیشرفت اقتصاد» و «توزیع برابر درآمد نفتی» صحبت می شود. امری که در نظام سیاسی فعلی ایران غیر ممکن است و غیر ممکن هم خواهد بود، زمانی که خود دولت متولی ایجاد «بخش خصوصی» باشد. نهادهای مستقل از دولت تقریبا در همه بخش های کتاب عجم اوغلو و رابینسون و هم چنین روسو، هابز و ژورژ بودان به عنوان اصلی ترین و مهم ترین پایه و زیرساخت برای «دموکراسی» و «شکوفایی اقتصادی» برشمرده می شوند. کتاب مثال های بسیار زیادی در مورد تأثیرات بلند مدت مدیریت دولتی، اثر مار کبری و دید کوتاه مدت رایج در مدیریت دولتی و تأثیرات دیرپای هرگز پیش بینی نشده آن بر بخش های عمیق تر فرهنگ، اقتصادهای مناطق آزاد، ورزش، هنر و ... می پردازد که میتواند به عنوان مثالی برای هضم مفاهیم «تفکر سیستمی« ، «مدل ذهنی»، «مفهوم ارزش افزوده» و «مفهوم پایداری» مورد استفاده قرار گیرد. 


از لینک های زیر در این مورد بیشتر بخوانید:

http://www1.jamejamonline.ir/papertext.aspx?newsnum=100841165538

https://goo.gl/NZ6PVr



معرفی کتاب

کتاب «تئوری انتخاب» اثر ویلیام گلاسنر بارها و بارها البته مورد معرفی قرار گرفته است. آنچه من میخواهم بنویسم برداشت و برشی از لذتی است که از خواندن آن حس کرده ام و دوست دارم آن را با دیگران هم به اشتراک بگذارم.

این کتاب در مورد یکی از پیچیده ترین مفاهیم زندگی بشری و با زبانی بسیار ساده و قابل فهم بحث میکند. متن نوشته آن قدر روان و ساده است که حتی خوانندگانی با سطح معلومات پایین زبان انگلیسی هم قادر به درک آن هستند. مثال های گلاسنر در توضیح تئوری اش بسیار گویا است: مثال هایی که همه ما نوعا قادر به درک آن ها هستیم. در سه فصل اول کتاب ( تا جایی که من فعلا پیش رفته ام) گلاسنر در مورد نقش «انتخاب» به زیبایی توضیح میدهد.

"کودک ده ماهه ای را در نظر آورید که همراه مادرش سوار هواپیما شده است. با تغییر فشار کابین، احساس درد در گوش های کودک باعث شروع فریاد کشیدن و گریه کردن او می شود. اما همین رفتار در یک کودک ده ساله به ندرت دیده می شود یا کمتر دیده می شود.

استدلال گلاسنر در توضیح رفتار این چنینی بسیار جالب توجه است. رفتار ژنتیک و انتخاب دو رفتار با ماهیت متفاوت در ذهن ما هستند. گریه و فریاد یک رفتار ابتدایی و بسیار ژنتیک است؛ برای جلب توجه مادر و درخواست کمک از وی برای بقاء، زیرا سیگنال های ژنی مغز آن کودک احساس درد را به احساسی «ضدبقاء» درک می کنند و رفتار بروز یافته نشانه نگرانی مغز کودک از مرگ است. رفتاری بسیار ساده و خطی.

در این حالت محرک ارسال شده از طرف کودک بنا به تجربه بقای ده ماهه باید مؤثر بیفتد؛ مادر به صورت ژنتیک برای حمایت از کودک برنامه ریزی شده است و به صورت غریزی برای کمک به کودکش می شتابد. هر چند در این یک مورد خاص مادر قادر به انجام کاری جز دلداری دادن یا گرفتن گوش های کودکش نخواهد بود و درد هم چنان در گوش های کودک باقی خواهد ماند.

مغز کودک ده ساله اما رفتار پیچیده تری بروز میدهد: تحمل و انتظار. رفتاری پیچیده و غیرخطی که به پاسخ آنی به محرک منجر نمی شود. مغز کودک ده ساله سیگنال های ژنی ساده را به نوعی دیگر تفسیر می کند. لزوما درد گوش بیانگر «خطر مرگ آفرین» تشخیص داده نمی شود و کودک ده ساله فریاد نمی کشد. علاوه بر این تجربه ده سال زندگی در کنار مادر میتواند در مغز کودک ده ساله موارد مشابهی را کد کند که در آن ها «مادر» حمایتی از فریاد  و گریه وی نکرده است. کودک ده ساله معمولا برای قضای حاجتش گریه نمی کند، زیرا علاوه بر این که قبلا برای پاسخ به نیازهای فیزیولوژیکش «آموزش» دیده است، بروز رفتارهای خطی ژنتیک و درخواست کمک از مادر و دیگران، عمدتا با نگاه های تحقیرآمیز آنان مواجه خواهد شد. کودک ده ماهه اما هنوز برای رفع نیازهای فیزیولوژیکش آموزش ندیده است و بنابراین رفتار خطی تر و ژنتیک تری از خودش بروز میدهد.

رفتارهای انسانی عمدتا تا قبل از رسیدن به سن بلوغ و تجربه موارد بی شمار میتوانند «جهالت جوانی» یا «بچگی» تلقی شوند، اما با همین منطق انتظار پیچیدگی با بالاتر رفتن سن و تجربه، بروز رفتارهای نابالغ، ترد شدن و بی اعتنایی از سوی افراد دیگر را در پی دارد. رفتارهای ساده تر مختص سن پایین تر است.

------------------------------------------------------------------------------------------------------

پی نوشت: به دلایلی نوشتن و انتشار داستان زندگی یک احمق با اندکی تأخیر مواجه شده است و عمدتا زمانی و گاها انگیزشی برای نوشتن هر چند بسیار کمرنگ، اما وجود دارد. فشرده بودن برنامه کاری گاها باعث می شود غیر از روزهای تعطیل و آخر هفته هیچ روز  دیگری نتوانم حتی به «نوشتن» فکر هم بکنم. به هر حال آن داستان با سرعت حلزونی در حال نوشته شدن و انتشار است.