دست نوشته های یک دیوانه - یاور مشیرفر

دست نوشته های یک دیوانه - یاور مشیرفر

در این وبلاگ شما دست نوشته های شخصی را می خوانید که خودش را یک «دیوانه تمام عیار» میداند. هر گونه انتشار این مطالب در هر جایی، بدون اجازه یا با اجازه از مؤلف، موجبات خوشحالی نویسنده را فراهم می آورد.
دست نوشته های یک دیوانه - یاور مشیرفر

دست نوشته های یک دیوانه - یاور مشیرفر

در این وبلاگ شما دست نوشته های شخصی را می خوانید که خودش را یک «دیوانه تمام عیار» میداند. هر گونه انتشار این مطالب در هر جایی، بدون اجازه یا با اجازه از مؤلف، موجبات خوشحالی نویسنده را فراهم می آورد.

انتقاد پذیری؟


من قبلا هم جایی نوشته ام که شما برای مثال هرگز با تابلویی این چنینی برخورد نمی کنید: «لطفا مثل آدم رانندگی کنید.» اما به کرات با تابلوهایی نظیر «بوق زدن ممنوع» ، «سرعت مجاز 90 کیلومتر در ساعت» یا «دور زدن ممنوع» برخورد می کنید. وقتی می گوییم «با فرهنگ باشیم» یا «فرهنگ را رعایت کنیم» منظورمان دقیقا چیست؟ فرهنگ کدام نسل؟ کدام ارزش ها؟ کدام دیدگاه و کدام مدل ذهنی؟ 


من به واژه «نقد» و «انتقاد» هم همین دیدگاه را دارم. انتقادپذیری خود را بالا ببرید اصلا به چه معناست؟ یعنی اجازه دهیم اشخاص دیگر هر بی ربطی را برایمان بنویسند و پست کنند و تازه ژست و قیافه حق به جانب هم بگیرند که «داریم انتقاد می کنیم» و تو اگر اعتراضی کردی حتما مخالف دموکراسی هستی یا مثلا آدم بی سواد و بی فرهنگی محسوب می شوی. در واقع همواره این بخش از داستان انتقاد به جانب گوینده است. مانند آن چه در مورد «بی شعوری» نوشته بودم؛ همواره دو حالت در اشخاص بی شعور وجود دارد. یا می پذیرند که بی شعورند که خب خودشان می دانند و یا نمی پذیرند که نپذیرفتن بی شعوری از سوی شخص اولین نشانه در «بی شعوری» است. بنابراین از دیدگاه شخص اول که این موضوع را مطرح می کند، همه آدم و عالم «بی شعورند» و چون شخص اول خودش قبلا بی شعور بوده و درمان شده است، پس مجاز است برای همه عالم و آدم نسخه بپیچد.


در مورد انتقاد پذیری هم گاها وضعیت به همین گونه است. اول این که واژه نقد در بار معنایی خویش قصدش «اصلاح» نظر و دیدگاه است و نه «شخصیت» دیگری. ممکن است شخصیت یا موقعیت اجتماعی یا رفتار اشخاص در درازمدت تحت تأثیر افکار قرار گیرد و اصلاح شود، اما قصد «نقاد» اساسا صحبت از این موارد نیست و تنها بخشی از افکار و مدل ذهنی شخص مقابل را «نقد» میکند. در این نقد شخص نقد کننده، تألیفات و نوشته ها و افکار بهتری از من دارد و وقتی می نویسد نمی خواهد ایراد بگیرد یا با تمسخر و هجو و هزل در مورد شخص بنویسد. این نوع نقد پاراگراف به پاراگراف و جمله به جمله شخص مقابل را مورد بررسی و کنکاش قرار میدهد و با ارائه رفرنس ها و دیدگاه های بهتر، بحث علمی و فنی در آن حوزه را به پیش می برد. وگرنه تخریب شخصیت دیگران با «حرف حق» نامیدن نوشته خود، هیاهو درست کردن و به ابتذال کشیدن و در کل «ترولیسم» نقد نیست. 


برای روشن تر شدن موضوع مطالعه مطلب دکتر سریع القلم با عنوان «سی ویژگی نقد کردن» توصیه می شود.




فهم با اندیشه های دیگران یا اندیشیدن مستقل؟

*** دست نوشته های یک احمق ***

در مفهوم Wissenschaft، Bedeutung یا Begriff ؟


اندیشیدن با افکار دیگران، می تواند در موارد کلی تر و انتزاعی تری صورت گیرد؛ در مفاهیم کارکردهای زبانی و هرمنوتیکی، در مسائل و مفاهیمی که به شدت نیازمند توضیح های تاریخی بوده اند. ما نوعا نخواهیم توانست در مورد مسایلی نظیر عدالت، حق، زبان، انسان، قانون و ... بدون در نظرگرفتن و یا دانستن نظر دیگران، یا به بیان دیگر بدون تفکر یا اندیشیدن به اندیشه های دیگران، بیندیشیم. از سوی دیگر این مفاهیم گاها در همه ابعادشان بررسی شده اند. 


این درست است که انسان در زمان خودش محدود است و نوعا نخواهد توانست برای مسایلی که هنوز پیش نیامده اند بیندیشد، اما اندیشه های بشری هنوز مقهور مدل های ذهنی و پارادایم های فکری است. مفروضات پایه ای فلسفی از سوی دیگر، به شدت انتزاعی و زمان گریزند و هر تعریفی با توجه به پارادایم های ذهنی و محدودیت های زمانی، مکانی،فرهنگی و... در یک مکان و زمان و فلسفه وجودی خویش تعریف شده اند که اساسا با توجه به نیازهای ذهنی نویسنده و فیلسوف حیات یافته اند. 


روش علمی در اندیشه و روش شناسی خاص آن نیز این اصل را مبنا قرار می دهند که باید برای اندیشه علمی در هر موضوعی ابتدا تاریخچه ای از آن بررسی شود، به بیان دیگر ما دنباله روی اندیشه های بزرگ جهان در موضوعات خاص هستیم، اما نه به این معنی که هیچ کسی با اندیشه خودش نمی اندیشد. هر اندیشه ساده ای تا ظهور یک پارادایم جدید، باید بر مفروضات پیشین بنا شود تا یک ساختمان جدید از مفروضات شکل بگیرد.