دست نوشته های یک دیوانه - یاور مشیرفر

دست نوشته های یک دیوانه - یاور مشیرفر

در این وبلاگ شما دست نوشته های شخصی را می خوانید که خودش را یک «دیوانه تمام عیار» میداند. هر گونه انتشار این مطالب در هر جایی، بدون اجازه یا با اجازه از مؤلف، موجبات خوشحالی نویسنده را فراهم می آورد.
دست نوشته های یک دیوانه - یاور مشیرفر

دست نوشته های یک دیوانه - یاور مشیرفر

در این وبلاگ شما دست نوشته های شخصی را می خوانید که خودش را یک «دیوانه تمام عیار» میداند. هر گونه انتشار این مطالب در هر جایی، بدون اجازه یا با اجازه از مؤلف، موجبات خوشحالی نویسنده را فراهم می آورد.

خاطرات کاری


من این هفته سه شغل دیگر به شغل «مشاوره مدیریت» اضافه کرده ام. در این هفته به عنوان مسئول بازاریابی بین المللی یک شرکت دیگر به کار فراخوانده شده ام  و در عین حال مشاغلی نظیر مترجم و تولید کننده محتوا که قبلا در اینترنت برایشان درخواست داده بودم، پذیرفته شده اند و البته یکی از مؤسسات زبان که قبلا برایش درخواست «تدریس» داده بودم، تقریبا جواب مثبت گرفته ام. اما این همه داستان نیست. یعنی مهم ترین بخشش نیست.


آنچه امروز به عنوان اولین جلسه مهم کاری برایم اتفاق افتاد، «مشکلات سازمان» و بحث کارکنان در مورد آن ها بود. مدیر شرکت از مدل «شش سیگما» برای حل مشکلات صحبت کرد، از «مبانی رفتار سازمانی» که از آراستگی ظاهری تا نحوه مذاکره و برخورد با مشتری را شامل می شود، از «لزوم به روز کردن دانش خود در زمینه بازاریابی و فروش»، «از پرسونای فروش»، از «حلقه های حل مشکل» ، از «برخورد با همکاران سمی» و خیلی مباحث دیگر صحبت کرد. خوشبختانه آن چنان که در بخش «قوانین کاری من» نوشته ام، لب از لب نگشوده و تمام مدت داشتم گفته های مدیر را یادداشت می کردم. درست است که وی دقیقا همین جملات و تعابیر را به کار نمی برد، اما دانشی که از متمم آموخته بودم، باعث شد گفته هایش را در این موارد دسته بندی کرده و یادداشت کنم. مرا هم در تیم فروش با چند نفر همکار قدیمی قرار داده اند و قرار است فردا برای «سرپرست» تیم فروش تصمیم گیری کنند. امیدوارم و تا حدی مطمئنم که «من نخواهم بود» و به هر صورت حتی در صورت پیشنهاد مدیر هم آن را «نخواهم پذیرفت». دوست دارم «کار تیمی» را یاد بگیرم، ولی نه به این شرط که مدیر تیم من باشم. دوست دارم کار تیمی را در شرایطی بیاموزم که کمترین انتظار از دیگران و بیشترین کار روی شانه هایم باشد. درست است که در حال حاضر و در بخش ارتباط بین الملل هم چنان درگیر تحقیق در مورد شرایط بازار کشورهای همسایه و مشکلات و موانع آن هستم، اما دوست دارم «فروش» را یک بار به صورت عملی از کسی بیاموزم که قادر است از شیرمرغ تا جان آدمیزاد را در یک میز مذاکره معامله کند و به فروش برساند. خوبی کار این است که چند دقیقه قبل از شروع به نوشتن در حال تماشای ویدئوهای Coursera در زمینه Model Thinking و هم چنین کاوش در اینترنت برای یافتن Problem Solving Model بودم. همکاران شرکت امروز کتاب های «برایان تریسی» را برای یادگرفتن معرفی کردند که البته در جوابشان «لبخند» زدم و چیزی در این مورد نگفتم. هم چنان به دنبال منبعی هستم که دوست خوبم جناب کشاورز معرفی کرده اند و البته شب ها را باید به خواندن منابع و دیدن ویدئوهای آموزشی بگذارنم. 

برای یادگرفتن «تراش سنگ های نیمه قیمتی» چند جا در بازار درخواست کار هم دادم که مثلا بروم و شاگردی کنم تا یاد بگیرم که نشد. برای من البته «شاگردی مغازه و پادویی» هم برای یادگرفتن هیچ مشکلی نداشت؛ که متأسفانه نشد. 


در مورد کار اولم که مشاوره دادن به مدیریت بود، تا حد زیادی Business Plan و تحلیل بازار را نوشته ام. دارم آن ها را قانع می کنم که «سنگ های بزرگ» را برندارند و اجازه دهند شرکت هایی که سال هاست در این بازار هستند آن سنگ ها را بردارند و بعدا ما وارد آن بازار شده و به تدریج سنگ های کوچک را برداریم. رشد که کردیم و «فیل» که شدیم می رویم سراغ سنگ های بزرگتر. به سختی میتوان سرمایه گذار را قانع کرد که برخی اعمال برای ورود به بازار تعبیری است که «سید محمد حسینی» دوست متممی من به خوبی به کار میبرد: «کشتی گرفتن با گوریل ها» که نتیجه ای جز فصاحت و باخت نخواهد داشت.


در مورد کار سوم که تولید محتوا و ترجمه است، یکی از لذت بخش ترین ساعت های روزم را شامل می شود: صبح اول وقت یا وقتی که از سر کار بازگردم. 

برای معلمی زبان هم احتمالا فقط از 7 عصر به بعد را بتوانم به آموزشگاه بقبولانم. 


 

نظرات 5 + ارسال نظر
حسین چهارشنبه 1 شهریور 1396 ساعت 00:39

سلام. این اولین نظر من توی وبلاگه شماست آقای مشیرفر بعد از اینکه صحبتتونو توی گردهمایی متمم شنیدم.
اگه براتون ممکنه میشه بگین کدوم آموزشگاه زبان شما احتمال داره تدریس کنین؟ از این لحاظ می پرسم که بیام و ثبت نام کنم.
ممنونم از مطالب خوبتون در مورد آموزش زبان.

امین کاکاوند شنبه 23 بهمن 1395 ساعت 22:21 http://mooshekafi.blogsky.com

سلام یاور جان

ببخش اگر غیر حرفه‌ای بازی در میارم اما برام سوال شده.

برای مدیریت این حجم از فعالیت که خوب ممکنه بعضی‌هاش هم خیلی هم‌راستا نباشن چطور برنامه‌ریزی می‌کنی و فعالیت‌هات رو مدیریت می‌کنی؟

در ضمن امیدوارم خیلی خیلی بتونی موثر باشی و با معیارهای خاص خودت موفق بشی و رضایت خاطر داشته باشی. فعالیت‌های دوستان متممی هم به من انگیزه می‌ده هم یک جور افتخار می‌کنم که دوستانی اینچنینی دارم.

سلام امین عزیز.

ای کاش میشد پاسخ سؤالتو دقیق بنویسم.
برای من خیلی ساده است: Task list
هر روز یک لیست دارم که وقتی انجام شد تیک میزنمشون. برخی از کارها از روی عادتند مثل یادگرفتن زبان آلمانی با دولینگو که همیشه بعد از بیدار شدن انجام میشه، بعضی دیگه تسک های کاری مشخص اند مثل نوشتن ایمیل به مشتریان خارجی که مثلا از ساعت 12 تا 13 انجام میشه.
بیشتر داستان با یک قلم و یک برگ کاغذ و تعریف تسک های فردا در روز قبل قابل دسترسی هستند.

از بازدید شما متشکرم.

حسن پنج‌شنبه 21 بهمن 1395 ساعت 23:34 http://www.keshavarzfazl.ir

با سلام یاور عزیز:
آرزوی موفقیت برایتان دارم . در خصوص بنچ مارک رقبا حتما مطالعه داشته باشید و از تحقیقات بازار حرفه ای کمک بگیرید . در ضمن ما در ایران در خصوص آمیخته های بازار یابی بسیار نو پا هستیم یعنی اگر شرکتی کمی تمرکز بر روی آمیخته های بازار داشته باشد (تدوین با توجه به شرایط بازار ) و انتخاب منابع انسانی کار آمد می تواند موفقیت های خوبی را تجربه کند .

سلام بر استاد گرامی.

جناب کشاورز عزیز، مشکل ما در این است که می خواهیم وارد بازاری شویم که تقریبا هیچ دانسته ای از آن نداریم. دیروز در یک گزارش برای مدیرم مواردی را مطرح کردم و درخواست جلسه با وی را داشتم که مثلا «ارزش هایی که ما در گرجستان می آفرینیم» چیست یا «حاشیه سود» ما کجاست؟ استراتژی تهاجم و Aggressiveness ما در حمله با بازار گرجستان چقدر شدید است؟ (در مقیاس 0 تا 10) در سال اول قرار است چند درصد بازار را هدف بگیریم؟ Points of parity و Points of Difference ما با سایر رقبا در بازار بین المللی چگونه تعریف می شوند؟ آیا نقطه ای برای تعریف ورشکستگی داریم؟ مکانیسم مرجوعی ما چگونه است؟ Speed to Market ما و سرعت تغییرات ما در برابر بازخوردهای مشتریان چگونه است؟ گردش مالی ما و میزان نقدینگی ما برای ورود به این بازار چقدر خواهد بود؟ چقدر از سهم تحلیل های ما با SWOT انجام می گیرد؟ با توجه به این که در کشور گرجستان فضای مجازی عمدتا بر پلتفرم های VKontakte یا Odonklassniki منطبق است، سیاست مارکتینگ مجازی مان چگونه خواهد بود؟ آیا محصولات ما پتانسیل «سبز» بودن دارند؟

همه این سؤالات و سؤالات مشابه را که طبق توصیه حضرت عالی از «اُستروالدر» استخراج کرده بودم را با اندکی تطبیق در گزارشم نوشتم و هم چنین از مفاهیم درس «ارزش آفرینی» متمم خیلی استفاده کردم.

بسیار خوشحال تر میشوم اگر لطف کنید و نظرات ارزشمندتان را در مورد این سؤالات و سؤالات بیشتری که می توان پرسید و منابع و مراجع و کتاب ها و پادکست های جدید و مفید در این مورد برایم بنویسید.

از حسن توجه شما متشکرم.

یاور

miss_love پنج‌شنبه 21 بهمن 1395 ساعت 00:44 http://top700.ir

برایتان موفقیت توام با سر بلندی آرزومندم
شما هم به من سر بزنید واقعا دست گلتون درد نکنه،تشکرررررررررر
98651

محمدرضا گلنسایی پنج‌شنبه 21 بهمن 1395 ساعت 00:38

سلام
یاور جان من یکم پادویی و شاگردی کردم
اوسا کارا اغلب نمیخوان هنرشونو کسی دیگه یاد بگیره و یاد نمیدن
اگر هم قبولت میکردن کاری که یادت نمیدادن میگفتن جارو بکش و شیشه ها رو تمیز کن مگر اینکه خودت زرنگی میکردی از رو دست استاد یاد میگرفتی
منم عاشق سنگها هستم خودم یه عقیق پرتقالی دارم عاشقشم
سایت جواهری بینا رو هم یه سر بزن اونا هم تو کار سنگ هستن شاید اطلاعاتی داشتن که بدردت بخوره ( مشهد هستن البته )

من از 14 تا 17 سالگی پادویی کرده ام. در کمپرسور سازی و تعمیر چکش های راهسازی کار می کردم. آن جارو کشیدن و جفت کردن کفش استاد برای این نیست که کار یاد بگیری، برای این بود که «اعتماد» استاد کارت جلب شود.

متشکرم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد