دست نوشته های یک دیوانه - یاور مشیرفر

دست نوشته های یک دیوانه - یاور مشیرفر

در این وبلاگ شما دست نوشته های شخصی را می خوانید که خودش را یک «دیوانه تمام عیار» میداند. هر گونه انتشار این مطالب در هر جایی، بدون اجازه یا با اجازه از مؤلف، موجبات خوشحالی نویسنده را فراهم می آورد.
دست نوشته های یک دیوانه - یاور مشیرفر

دست نوشته های یک دیوانه - یاور مشیرفر

در این وبلاگ شما دست نوشته های شخصی را می خوانید که خودش را یک «دیوانه تمام عیار» میداند. هر گونه انتشار این مطالب در هر جایی، بدون اجازه یا با اجازه از مؤلف، موجبات خوشحالی نویسنده را فراهم می آورد.

طویله های اوجیاس - فضای وب فارسی

طویله های اوجیاس نام یک نمایشنامه است که جمالزاده آن را به فارسی برگردانده و در کتاب «هفت کشور» به زیور طبع آراسته است. داستان طویله های اوجیاس در واقع داستان یکی از خان های 12 گانه هرکول پهلوان اسطوره ای یونان باستان است که در آن پادشاه یک کشور «دامدار» از هرکول می خواهد گند و کثافت های تلنبار شده در سرزمینش را پاکسازی کند. گیرایی داستان در قلم جمالزاده و توصیف کمیسیون بازی های مجلس شورای اوجیاس و سنگ اندازی هایی است که برای تمیزکاری وی می آورند. داستان در این خلاصه می شود که مردمانی که تا خرخره در کثافت فرو رفته اند، حتی حاضر نیستند برای تمیز شدن و رهایی از کثافت فکر کنند چه رسد به این که اجازه دهند هرکول این کار را برایشان انجام دهد. فضای وب فارسی و تولید محتوای ما حداقل در بزرگترین بخش آن یعنی «سرگرمی» مصداق کامل طویله های اوجیاس است. مطالبی که از بیست سال پیش و زمانی که اینترنت محدود و شناخته نشده بود و حتی افرادی که به آن دسترسی داشتند همدیگر را می شناختند تا به امروز در این زمینه محتوای ارزشمندی تولید نکرده است یا به جرئت می توان گفت با درجه ای از تخفیف محتوای بسیار اندکی تولید کرده است. آنچه امروز در تلگرام به اشتراک گذاشته می شود همان خرافات و شایعاتی است که قبلا در فیس بوک رایج بود و قبل از آن در یاهو و لابد قبل از آن روی کاغذ نوشته می شد و در خانه های مردم انداخته می شد که فلانی این پیغام را نگرفت و گرفت یا چه شد و چه نشد. 


تنها تغییر ممکن، شکل و نحوه دسترسی است. در محتوای قدیمی حوزه توزیع محدود و دریافت کنندگان مشخص و تا حدی ارسال کننده هم مشخص بود. همین امروز در تلگرام مزخرف ترین مطالب و به درد نخورترین هجویات و در یک کلام کثافت های اوجیاسی در کسری از ثانیه «موج» می زنند و به دست مخاطب می رسند. از جمعیتی که همچون زامبی قادر به حمله به همه صفحات اینستاگرام هستند تا آن هایی که «برای خنده» شخصی را فالو کرده اند. این روش استفاده «نادرست» نیست، فقط بخشی از کثافت درونی مغز ما در تولید محتوای بی سر و ته و بی ارزش است. آنچه دیده نمی شود، هم چنان که در داستان طویله های اوجیاس هم آمده است، گند و کثافت ظاهری شهر نیست، مغز و قلب و روح اشخاص است که لانه گندیدگی است. همانند پخش شایعه که سرعتی رعدآسا (حتی در ابتدایی ترین جوامع بشری) دارد، اما راستی آزمایی شایعه ضد هیجان است و با سرعت «حلزون» حرکت می کند.


این بی محتوایی و این حرکت حلزون وار، شاید تنها چیزی باشد که بعد از مرگ ما همواره در دیتابیس های اینترنت دست به دست بچرخد و یادگاری باشد از نسلی که نه محتوا را شناخت و نه آن را نشناخت.


خواندن داستان زیر از ترجمان هم مفید است:

http://tarjomaan.com/vdcg.797rak9xupr4a.html

نظرات 2 + ارسال نظر
مریم چهارشنبه 8 دی 1395 ساعت 14:54

یاور دو روز نبودم کلی پست گذاشتی!!!
نکن اینکارو!
اره ما زن جماعت روانی هستیم.
تمام!

خب من به نوشتن معتادم و تنها اعتیادی است که میتوانم با افتخار اعلامش کنم. تازه اگر دست نوشته های روزمره ام را به این ها اضافه کنم که باید روزی سه بار پست بگذارم.

ممنون. البته سادومازوخیسم را روانی گرفتن را Round-trip fallacy می نامند. سادومازوخیسم در مزمن ترین جالتش شاید «بیماری» تلقی شود، وگرنه خیلی از ماها همواره خود را آزار میدهیم و آزار را هم رفع نمیکنیم.

فواد انصاری یکشنبه 5 دی 1395 ساعت 23:35 http://foad-ansari.ir

همیشه از خودم میپرسم چرا شایعات و مزخرفات و حرفهای بی اساس طرفدار بیشتری داره ؟ فکر کنم دلایل زیادی داره
اول اینکه زندگی برای خیلی از مردم کسل کننده س و چون حوصله تجربه ی هیجان های مفید ندارند مثل ورزش و تفریح های دیگر - گرایش پیدا کردند به هیجانهای ذهنی مثل شایعه پراکنی - دروغ و یا حتی مواد ! تجربه ی این هیجانات نیاز به فعالیت فیزیکی نداره

دوم اینکه بخش زیادی از شخصیت مردم خصوصا در ایران کودک است و بالغ نیستند -کودک هم دنبال علاقه و تفریح و خوشی است کاری به مفید و غیر مفید و یا حقیقت ندارد

سوم اینکه ما سواد تحقیق پ بررسی نداریم و هرآشغالی به سمتمان پرت شد میپذیرم در واقع مغزمان شبیه کاغذ سفیدی است که هر کسی از راه میرسد و چیزی روی آن مینویسد. خالی خالی است و آماده نوشتن!

چهارم اینکه بیکاریم - به قول ولتر توی داستان کاندید : کار ما را از سه شیطان بزرگ یا به عبارت دیگر از سه شر بزرگ یعنی کاهلی – بدذاتی – و فقر حراست میکند. بیکاری و بطالت را با شایعه وسخن چینی پر میکنیم.

دلیل دیگرش هم شاید همین نفت باشد! بعد از خواندن کمی از کتاب به هرچیزی نگاه میکنم اثرات سو پول مفت و نفت را میبینم :)

ای کاش پاسخ همه این سؤالات را می دانستم. به هر حال این سؤالات نوعی لایف تایم برای من هستند. تا آخر عمرم شاید با این مسئله درگیر باشم که چرا «دروغ» هر چقدر بزرگ تر باشد، شیرین تر و پذیرشش برای مان آسان تر می شود.

با تشکر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد