دست نوشته های یک دیوانه - یاور مشیرفر

دست نوشته های یک دیوانه - یاور مشیرفر

در این وبلاگ شما دست نوشته های شخصی را می خوانید که خودش را یک «دیوانه تمام عیار» میداند. هر گونه انتشار این مطالب در هر جایی، بدون اجازه یا با اجازه از مؤلف، موجبات خوشحالی نویسنده را فراهم می آورد.
دست نوشته های یک دیوانه - یاور مشیرفر

دست نوشته های یک دیوانه - یاور مشیرفر

در این وبلاگ شما دست نوشته های شخصی را می خوانید که خودش را یک «دیوانه تمام عیار» میداند. هر گونه انتشار این مطالب در هر جایی، بدون اجازه یا با اجازه از مؤلف، موجبات خوشحالی نویسنده را فراهم می آورد.

تغییر عمده

سال های دور از زبان مادربزرگم همواره می شنیدم که در آن زمان ها «توهین» کردن به دیگران بخش جدایی ناپذیر فرهنگ روزمره و عامه بوده است. در داستان های حق وردیوف و نمایشنامه های عالی اش که فرهنگ مردم قفقاز و شمال غرب ایران را نشان میدهد، «کشتن مخالفین» و «اجرای عدالت شخصی» یک اصل مهم در «مردانگی» و یک «ارزش والا» تلقی شده است و «خواندن» و «نوشتن» اسباب خدمت به شیطان و انحراف از جاده انسانیت که آن روزها «انسانیت» در گرو «اعتقاد» بوده است و بس.


مدت های مدیدی برای ریشه یابی اخلاق و فرهنگ عامه و این اصل پایه ای که «توهین اساسا بیانگر ضعف شخص است» صرف کرده ام. در راه ریشه یابی «ریشه های عقب ماندگی و توسعه نیافتگی ایران» کمابیش میتوان به این نکته رسید که فرهنگ عامه ما متأثر از هزاران سال ابراز نکردن و به قولی «تقیه» کردن هایمان بوده است. ابراز نکردن خشم، ناراحتی و نارضایتی. من حتی جوک های بی مزه سیاسی مان را هم از این دست میدانم. زمانی که نمی توانیم، یا به دلیل فشارهای فرهنگی و اجتماعی قادر به بیان نیستیم، باید از جای دیگری تخلیه شویم. بگذریم که این روزها شبکه های اجتماعی در حال تبدیل به شبکه های خصوصی هستند که در آن ها صرفا برای مخاطبی که به کانالمان دعوت شده است یا فالوور اختصاصی پست های شخصی مان است، محتوا تولید می کنیم و همان جا هم احتمالا بخشی از تقاضای سنگین و تاریخی «دیده شدن» را از سر می گذرانیم. 

و نکته مهم تر اینجاست که به هر صورت زندگی در هر شرایطی و تحت هر نظام سیاسی ای در جهان، در جایی با آنچه ما در مدل ذهنی مان داریم، تعارض می یابد و طبیعی ترین رفتار این است که «اعتراض» کنیم و یا «ناراضی» باشیم. طبیعتا زمانی که حق «ناراضی» بودن از ما به بهانه «حفظ و نگهداری وضعیت موجود» یا «لزوم حفظ وضعیت موجود برای آیندگان» گرفته می شود، قبل از هر چیزی «ضعف» مهم ترین و چشمگیرترین شاخصه در رویارویی با خودمان است. از سوی دیگر به تجربه تاریخی بسیار دیرینه بشری از نخستین تمدن ها تا معاصرترین آن ها، زمانی که امید ما به اصلاحات جدی و عمیق از سوی بالادستی ها کاملا از بین رفته باشد و زمانی که بپنداریم ارزش های وجودی ما توسط بالادستی ها اساسا جدی گرفته نمی شوند، عمدتا نارضایتی (با تجربه من) به صورت حس «انتقام» از طبقات هم سطح یا فرودست مان بروز می کند. ما تمایل شدیدی به آرام کردن روح سرکش و عصیانگر و پرسشگرمان پیدا می کنیم، اما رضایت آن را در آزار دیگران می بینیم و طبیعتا قادر نیستیم به منشأ اصلی نارضایتی هایمان که در جایی دور از دسترس مان قرار گرفته است، بپردازیم.


از دیدگاه من فرهنگ عامه ایرانی هنوز «خردسال» است. خردسالی که در دنیای کهن سنتی مانده است و هنوز با مفاهیم توسعه آشنا نشده است. برای رشد این کودک خردسال و مسئولیت پذیرتر شدن الگوهای رفتاری اش علاوه بر ریشه یابی و نگاه به کل سیستم معیشتی کشور، «زمان» مهم ترین شاخصه است.

-------------------------------------

ارغوان 

پنجه خونین زمین

دامن صبح بگیر و از سواران خرامنده خورشید بپرس

کی بر این دره غم می گذرند؟


پانوشت: در داستان هایی نظیر «تنگنا» (دولت آبادی) یا پخمه، چاخان و مجموعه داستان «مگه تو مملکت شما خر نیس؟» عزیز نسین روایت های زیبایی از «زندگی عقرب گونه» در نیش زدن هم سطحان و فرودست تر از ما به خوبی تصویر شده است. اگر آن کتاب ها را ندارید، می توانم برایتان «پخمه و چاخان» را بفرستم، البته به شرطی که شما هم برای من دو جلد کتاب بفرستید. آدرس ایمیل و نحوه تماس با من در وبلاگ موجود است. اگر تمایل به اشتراک کتاب هایتان با من دارید، لطفا برای وبلاگ پیغام بگذارید. 



نظرات 2 + ارسال نظر
فواد انصاری سه‌شنبه 23 آذر 1395 ساعت 22:23 http://foad-ansari.ir

یاور جان بحث خیلی جالبی بود یه جایی خونده بودم : مردمی که آزادی را فدای امنیت بکنند به هیچ کدامش نخواهند رسید.
------------
من هم عزیز نسین رو خیلی دوست دارم و همینطور یاشار کمال خیلی از کتابهاشون رو هم خوندم ولی نمیدونم چرا از سبک نوشتن و کتابها ی اورهان پارموک خوشم نمیاد

سلام فؤاد جان و ممنون از لطف شما.

دلیلش شاید همان دلیلی است که من از آن نوشته ها خوشم می آید: تلخ، گزنده، بی تعارف. همچون سیلی بر گوشت میخورد و آخر داستان میفهمی که جن و پری در کار نبوده و هر چه بوده واقعیت لخت و زشتی است که در مجموعه ای ناهمگون، به شدت کپی شده از ساختارهای غیربومی و ملال آور و اخته شده سرشته شده است.

من هم دو کتاب از اورهان پاموک (Snow, My name is Red) را خوانده ام. Snow بهتر و روان تر است و داستانش هم جذاب تر است؛ اما چون هر دو به وقایع انقلاب ها و تغییرات می پردازند، دلنشین نیستند. داستان های عزیز نسین یک ویژگی ممتاز دارند: احوال مردمی را نقل می کنند که «انقلاب» کرده اند و به خیال خودشان عمده ترین تغییرات را ایجاد کرده اند و البته در آن مانده اند.

مریم سه‌شنبه 23 آذر 1395 ساعت 14:27 http://outsideofheaven.blog.ir

دقیقا!!!
تو کتاب خلقیات ما ایران جمال زاده و کتاب خاطرات حاج سیاح هم همین نکاتی که گفتی هستن....
دقیقاااااا!
موافقم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد