دست نوشته های یک دیوانه - یاور مشیرفر

دست نوشته های یک دیوانه - یاور مشیرفر

در این وبلاگ شما دست نوشته های شخصی را می خوانید که خودش را یک «دیوانه تمام عیار» میداند. هر گونه انتشار این مطالب در هر جایی، بدون اجازه یا با اجازه از مؤلف، موجبات خوشحالی نویسنده را فراهم می آورد.
دست نوشته های یک دیوانه - یاور مشیرفر

دست نوشته های یک دیوانه - یاور مشیرفر

در این وبلاگ شما دست نوشته های شخصی را می خوانید که خودش را یک «دیوانه تمام عیار» میداند. هر گونه انتشار این مطالب در هر جایی، بدون اجازه یا با اجازه از مؤلف، موجبات خوشحالی نویسنده را فراهم می آورد.

قوانین کاری من



این مجموعه حاصل گردآوری تجربیات من از محیط های کاری است که در آن ها حضور داشته ام. لازم به ذکر نیست که این مجموعه تنها حاصل تجربیات شخصی نویسنده اش بوده و ممکن است در مورد خوانندگان به هیچ عنوان صادق نباشد.


قانون اول) در محیط های کاری، به محض وارد شدن «تغییر» ایجاد نکنیم. حتی اگر این تغییر قرار است در چینش میز و صندلی و کشوهای میزمان باشد. بگذاریم تا شش ماه اول روتین جاری در محل کارمان هم چنان «همان طوری باشد که هست.» ایجاد تغییر ولو در شخصی ترین بخش های فضای کار در روزهای اول باعث می شود همکاران و مدیر شما که قبل از شما در آن جا حضور داشته اند، از حضور شما «احساس خطر» کنند.


قانون دوم) در روزهای اول «بیش از حد» و «کمتر از حد» کار نکنیم. هم چنان یادمان باشد که «نباید» تغییر ایجاد کنیم. یادمان باشد که «ایده» های بزرگ مان را در روزهای اول «فاش» نکنیم. یادمان باشد که در روزهای اول قرار نیست کارکنان دیگر از حضور ما احساس خطر کنند؛ وگرنه ما همچون گلوله ای به دیوار برخورد کرده و به سرعت افسرده و فرسوده و خسته می شویم.


قانون سوم) موفقیت در تصدی یک شغل سازمانی نیست، در حفظ و «پایداری» آن است. یادمان باشد که به سرعت «شاد» نشویم. هر چقدر «شادی» درون مان بیشتر شود، به همان سرعت هم «افسرده» خواهیم شد.


 
قانون چهارم) بحث «در دسترس بودن منابع» را از یاد نبریم. هر چقدر بیشتر در دسترس باشیم و هر چقدر بیشتر و راحت تر «ایده» هایمان را به اشتراک بگذاریم، کمتر مورد توجه قرار خواهیم گرفت. (من بارها این اشتباه را تکرار کرده ام و بارها از آن درس نگرفته ام). یادمان باشد تا زمانی که از «ما» نپرسیده اند هیچ نیازی نیست که «اطلاعات» و «ایده های» خودمان را تشریح کنیم. اگر خودمان با اشتیاق خودمان و بدون درخواست مدیرمان «ایده» هایمان را به زبان بیاوریم، به سرعت «کنار» گذاشته می شویم. مدیر و همکارانمان نخواهند فهمید که «ارزش» ایده های ما چقدر بوده است. "حتی اگر در جایگاه «مشاور کسب و کار» در سازمانی مشغول به کار شده باشیم، باز هم باید صبر کنیم تا مدیرمان شخصا «زمان» بگذارد و از ما «بپرسد»."

 یادمان باشد اجازه دهیم شخص مقابل از ما بخواهد و بعد که «آماده شنیدن» شد، ایده هایمان را «حتی اگر خیلی هم ساده باشند» برایشان بگوییم. در این صورت حتی ساده ترین و پیش پاافتاده ترین ایده های ما هم «ارزشمند» تلقی خواهند شد. یادمان باشد ذهن ما «خطای شناختی» دارد و نمیتواند «ارزش گذاری» را به صورت مستقل ارزیابی و به صورت دقیق تبیین کند. یادمان باشد که در محیط کاری، تنها انتظاری که از ما در روزهای اول می رود، «ایده دادن» و یا «اصلاح ذهنیت» نیست، بلکه فقط «سکوت» و «انجام دادن کار روتینی است که به ما محول می شود». یادمان باشد «در دسترس بودن ارزش ما را پایین تر خواهد آورد.»