دست نوشته های یک دیوانه - یاور مشیرفر

دست نوشته های یک دیوانه - یاور مشیرفر

در این وبلاگ شما دست نوشته های شخصی را می خوانید که خودش را یک «دیوانه تمام عیار» میداند. هر گونه انتشار این مطالب در هر جایی، بدون اجازه یا با اجازه از مؤلف، موجبات خوشحالی نویسنده را فراهم می آورد.
دست نوشته های یک دیوانه - یاور مشیرفر

دست نوشته های یک دیوانه - یاور مشیرفر

در این وبلاگ شما دست نوشته های شخصی را می خوانید که خودش را یک «دیوانه تمام عیار» میداند. هر گونه انتشار این مطالب در هر جایی، بدون اجازه یا با اجازه از مؤلف، موجبات خوشحالی نویسنده را فراهم می آورد.

دروس آنلاین راهی به سوی توسعه Quality School ها؟


در دنیای امروز «بی سواد» ماندن شخص تا حد زیادی (فراتر از عواملی که باعث می شوند افراد طبقه متوسط و پایین تر نتوانند به پلتفرم های یادگیری دسترسی داشته باشند و جدا مسائلی ابژکتیو هستند) می تواند «تقصیر» خودش تلقی شود. تقریبا از چهار سال پیش که دروس متن باز دانشگاه MIT را دانلود و در ساعت های استراحت آموزشی سربازی آن ها را مرور میکردم می گذرد. درست است که بسیاری از آن ها را اصلا نفهمیده بودم و بعدها دوباره و سه باره خواندمشان، در موردشان در Evernote یادداشت های طولانی نوشتم و چندین بار مرور کردم تا هضم و جذب شوند، اما همان زمان خواندن «حداقل» حس بسیار خوبی داشتم. یادگیری مرسوم من تا آن زمان (هم در دوره کارشناسی و هم در دوره کارشناسی ارشد) عمدتا مبتنی بر یادگیری زمان دار و با برنامه مشخص و مدون وزارت علوم بوده است. 


یادگیری که در واقع به قول Ken Robinson شخص را همانند یک ماشین یا کارخانه تصور میکند که با وارد کردن مواد اولیه خاصی، یک نوع محصول خاص تولید خواهد کرد و این محصول خاص «دو برگ کاغذ ممهور به اسم  و مشخصات عکس داری» است که مدرک تحصیلی خوانده می شود. بعدها که با دروس متن باز و همچنین سایت هایی نظیر Coursera و Edx آشنا شدم، همواره از این که می توان در آن سوی دنیا در کلاس درس اساتید مطرح و دانشگاه های صاحب نام نشست و هر درسی را ده ها بار دید و آموخت و سپس ده ها بار آزمون داد، غرق در شادی بودم. البته هنوز با مفهوم Quality school آشنا نبودم و نمی دانستم که چنین روشی در حال جایگزینی یک پارادایم نو در آموزش است. بعدها که کتاب Choice Theory را خواندم متوجه شدم که داستان از  چه قرار است و چرا  در این سیستم آموزشی اصلا قرار نیست کسی «مردود» شود. آموزش تنها با احساس نیاز آغاز می گردد که اصیل ترین نوع آموزش است. به همین دلیل پرونده آموزشی من در Coursera بسیار جالب توجه است. دروسی که در آن شرکت دارم شامل «توسعه پایدار» ، «تفکر مدلی» ، «مبانی جامعه شناسی کلاسیک»، «روش های آماری» ، «ساختمان داده ها» «اصول تحلیل داده های آماری» و هم چنین «برنامه نویسی با جاوا» است.(دو کلاس دیگر هم در مورد تغییرات اقلیمی و اصول نوشتاری به زبان انگلیسی دارم که برای من تنها مباحث آشنا تلقی می شوند.)همه شان به من و رشته و تخصص (!) دانشگاهی ام بی ارتباط هستند و ممکن است اصلا در آینده به هیچ دردی نخورند. اما مرا از یک مسئله مهم نجات میدهند: باعث می شوند احساسم عوض شود. 

هر بار که یک وب سایت می بینم  که طراحی و عملکرد خوبی دارد، هر بار که یک مقاله در مورد روش های آماری میخوانم و هر بار که به جوامع غربی و توسعه یافته می نگرم همیشه احساس میکنم در فهمیدن و دانستن و درک کردن آن ها به حد طعن و تمسخر «بی سواد» هستم. حداقل فایده صرف چندین ساعت برای تماشای ویدئوهای Coursera این است که دنیای اطرافم را بهتر بفهمم. جدا در دنیای امروز این «بی سوادی» تقصیر خود من بوده است! 



نظرات 1 + ارسال نظر
وحیدارج پنج‌شنبه 16 دی 1395 ساعت 23:26

خیلی مطلب خوبی بود و کاملا موافقم با توسعه ابزار و دنیای دیجیتال بی سوادبودن هیچ توجیهی ندارم و مقصر خود ما خواهیم بود .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد