دست نوشته های یک دیوانه - یاور مشیرفر

دست نوشته های یک دیوانه - یاور مشیرفر

در این وبلاگ شما دست نوشته های شخصی را می خوانید که خودش را یک «دیوانه تمام عیار» میداند. هر گونه انتشار این مطالب در هر جایی، بدون اجازه یا با اجازه از مؤلف، موجبات خوشحالی نویسنده را فراهم می آورد.
دست نوشته های یک دیوانه - یاور مشیرفر

دست نوشته های یک دیوانه - یاور مشیرفر

در این وبلاگ شما دست نوشته های شخصی را می خوانید که خودش را یک «دیوانه تمام عیار» میداند. هر گونه انتشار این مطالب در هر جایی، بدون اجازه یا با اجازه از مؤلف، موجبات خوشحالی نویسنده را فراهم می آورد.

انتقال به خانه نو

مدت ها بود که میخواستم از فعالیت هایی که در شبکه های اجتماعی دارم دست بکشم. سال هایی که فیس بوک داشتم(از سال 89)، اگرچه خیلی از دوستان و آشنایان را پیدا کردم و با همدیگر ارتباط برقرار کردیم، اما ارتباط ما با همدیگر اصلا «پایدار» نبود. به زودی فهمیدیم که نمی توانیم با هم دیگر در ارتباط باشیم. هم چنان که نمیتوانستیم قبل از به وجود آمدن شبکه های اجتماعی با هم در ارتباط باشیم. فیس بوک ایرانی در همه این سال ها برای من «طویله های اوجیاس» بوده است. اینستاگرام نماد بدتری از این ناپاکی ها و پست های بیهوده است. تلگرام را دوست ندارم و تنها دلیلی که در آن اکانت ایجاد کردم، ارتباط با خانواده ام در زمان اقامتم در بریتانیا بود. واتس آپ هم به همین شکل فقط یک حلقه ارتباطی بسیار محدود برای پیام رسانی بین اعضای گروهمان در دوره ای بود که در برونل بودم. 


باید اعتراف کنم که در تمام این سال ها هزاران ساعت از وقتم را پای این شبکه ها گذاشته ام. درست است که اینستاگرامم را به دفترچه یادداشت آموخته هایم در مورد «توسعه پایدار» تبدیل کرده ام، با این وجود هر از گاهی که برای نوشتن یک یادداشت نو به آن سر میزنم، از حجم عظیم هجویات و بیهوده نویسی ها و تصاویر بی مفهوم آن دلزده می شوم. کانال تلگرامی ام را پاک کردم و گروه هایی که در فیس بوک ایجاد کرده بودم را به حالت Archive درآوردم و به تدریج آن ها را پاک میکنم. معتقدم زمان عضویت در گروه های این چنینی دیگر گذشته است و گروه سازی در فیس بوک تلاش برای زنده کردن مرده است. 


پروفایل فیس بوکم را از امروز به حالت فریزشده درآوردم. هر چه بخواهم در فیس بوک بنویسم که احتمالا یک یا دو بار در هفته باشد، را روی صفحه ام می نویسم. به این نتیجه رسیده ام که برای شناخت من بهترین راه نگاه کردن به عکس های فیس بوک من یا لایک هایی نیست که زده ام، بلکه مراجعه به دست نوشته های من است و بنابراین فقط بخشی از فیس بوک را نگه میدارم که به دست نوشته هایم مربوط است. به وبلاگ انگلیسی ام دسترسی ندارم و البته در این مدت در Medium می نویسم. این وبلاگ خانه اصلی من است و برای ارتباط با من بهترین راه استفاده از این وبلاگ و یا ارتباط با صندوق ایمیل من است. هنوز نمیتوانم هیچ نظریه ای در باب ارتباطات بدهم، اما معتقدم پس از یک موج بزرگ پیوستن به شبکه های اجتماعی، «برای شخص من» موج دومی فرا رسیده است و آن هم تغییرات بنیادین در نحوه ارتباطاتم است. در طول سال هایی که شبکه اجتماعی داشته ام، نوشته های بسیاری از من در وب ایجاد شده است که بسیاری از آن نوشته ها دوستان خیلی خوبی هم برایم به ارمغان آورده است. عکس ها و فیلم های بسیاری با هم گرفته ایم و دلخوشی های کوچک و بزرگ بسیاری با هم داشته ایم؛ این دلخوشی ها اما زمانی برایم ارزشمندتر می شوند که محدود باشند به همه کسانی که در آن خاطره حضور داشتند، نه به تمامی دنیا و همه آنانی که مرا در پروفایلم می بینند. در این مورد خاص دوست دارم «سنتی» عمل کنم. به هر صورت من از نسلی هستم که در خانه شان آلبوم عکس های چاپ شده دارند و نه آلبوم عکس آنلاین دیجیتال. من هنوز هم عکس های سیاه و سفید کودکی ام را با همه کسانی که در آن ها حضور داشته اند دوست دارم.


درست است که شبکه های اجتماعی خیلی چیزها به من داده اند، اما خیلی چیزها هم از من گرفته اند. همواره احساس میکردم فعالیت در این شبکه ها نظیر صحبت کردن بلند در یک مکان عمومی است، بدون این که مخاطب خاصی هم داشته باشد و این نوع از برقراری ارتباط برای من حداقل ارزشمند نیست. من دوست دارم با مخاطبم چهره به چهره بنشینم، و با نوشیدن یک استکان چای، با نفس ها و حرکت شانه ها و چشم ها و ابروها و دهان و صوتش، به صدای یک کنسرت لذت بخش انسانی گوش دهم تا این که آیکون های غم و شادی و عصبانیت و قلب برای پست هایش بگذارم. دوست دارم برای دوستانم کتاب ها را پست کنم و به آن ها فرصت دهم تا در مورد کتاب هایی که خوانده اند و نخوانده اند و دریافت و برداشتشان از کتاب ها برای خودشان بیندیشند و اگر دوست داشتند «افکارشان» را در قالب «Review» به اشتراک بگذارند. در عصری که دیجیتال نویسی و سرعت بالای نامه رسانی رواج دارد، فکر میکنم نوشتن نامه برای دوستانم به صورت دستی، نمادی از توجه و وقت گذاشتن برای دیگران باشد و دوست دارم برای لحظات ارزشمندی که با دوستانم داشته ام، برایشان نامه دست نویس بنویسم. اگر بتوانم دوست دارم حتی گام از این فراتر نهاده و با تک تک افرادی که به نوعی در این سال ها به نوشته هایم توجه نشان داده اند، رو در رو دیدار کنم. 


این وبلاگ حداقل برایم این فرصت را فراهم می آورد که «مجازی» نباشم. حداقل اینجا میتوانم مطمئن باشم، آن که می آید، وقت می گذارد و پست هایم را میخواند و اگر نظری نوشت از سر اجبار تحمیلی شبکه اجتماعی نیست، از سر علاقمندی و توجهی است که به من داشته است و همین «ارزش» دادن برایم ارزشمند است. 




نظرات 7 + ارسال نظر
سیدمهدی حسینی جمعه 17 دی 1395 ساعت 01:29 http://www.mahdi-hosseini.com

سلام. باهاتون کاملا موافقم. علاوه بر نکات درستی که در انتخاب وبلاگ نوشتید، موارد زیر هم می تواند دلایل اضافه تری برای درستی این تصمیم باشد.
1- به نظر من میشه گفت اغلب شبکه های اجتماعی (یا شاید همه شان) به صورت مقطعی مورد استقبال قرار می گیرند و بازدیدکنندگان این شبکه ها بعد از مدتی کمتر به آن سر می زنند. به عنوان مثال بسیاری از افرادی که قبلا در فیسبوک فعال بودند اکنون دیگه فعالیت ندارند، اورکات و یاهو360 رو شاید یادتون باشه ولی الان دیگه فراموش شدند، کمتر فردی هست که به گوگل پلاس سر بزند، گروههای وایبر سریع از مدار خارج شدند، شاید تا چند ماه یا یکی دو سال دیگه تلگرام از رده خارج شود و ...، درواقع اکوسیستم شبکه های اجتماعی و مجازی به طور مداوم در حال زاییدن، رشد و حذف اعضای خودش هست. از طرف دیگه وب از ابتدای به وجود آمدن، هنوز پابرجا مانده و با وجودی که بسیاری از مردم جذب شبکه های مجازی شدند، هنوز مخاطبهای خودش را حفظ کرده و در آینده هم احتمالا حفظ خواهد کرد. (البته احتمالا) پس حضور در وب میتونه پایدارتر از سایر فضاهای سایبری باشه و نیازی به اثاث کشی از منزلی به منزل دیگه نباشه.
2- البته قاعدتا جنس مخاطبانی که تمایل دارید با آنها رابطه داشته باشید برای انتخاب پلتفرم مهم است. مثلا اگر به صورت مقطعی و با هدف جذب افرادی برای فروش کالایی باشیم، احتمالا همین شبکه های مجازی فرصت خوبی باشد و جابجایی خانه هم (با وجود حذف دستاوردهای قبلی) مفیدتر باشد تا داشتن فضای وب. این موضوع من رو به یاد شرکتهایی می اندازد که با ایجاد تشابه اسمی میان کالای خود با برندهای معروف فقط به دنبال فروش کالاشون به صورت مقطعی هستند. مثلا یادم هست که محصولی به نام Sunny از چین با ایجاد تشابه اسمی به Sony فروش نسبتا خوبی هم داشت ولی اینها چون به دنبال ایجاد برند نیستند، پایدار هم نخواهند بود. در اینجا هم هویت برند (شخصی)، وقتی مدام از خانه ای به خانه دیگر نقل مکان می کند دچار تزلزل میشه.
3- از نظر تعداد مخاطبان هم میشه، وب را برتر دانست. اگر شما همین مطالبتون رو در فیسبوک یا تلگرام یا اینستاگرام می گذاشتید قاعدتا بسیاری از افرادی که اهل مطالعه مطالب مفصل هستند، رو از دست داده بودید و بالعکس افرادی که مطالب سطحی و کوتاه می خوانند به دست می آوردید. ضمن اینکه اغلب افراد به وب دسترسی دارند ولی ممکن است خیلیها در شبکه اجتماعی که ما عضو هستیم، عضو نباشند یا فعالیت نداشته باشند.
موفق باشید

سلام و مثل همیشه پربار و غنی. متشکرم از لطف شما.

hassan پنج‌شنبه 16 دی 1395 ساعت 15:35 http://keshavarzfazl.ir

سلام یاور
بیشتر لذت من این این یک سال دیدن کسانی است که سرشون تو فاضلاب تلگرام است و وقتی با تعجب نگاه می کنند که تو نمی خوای که تلگرامت رو چک کنی و من می گم فقط برای ارائه آمار فروش به بچه های شرکت اون هم تو ساعت اداری و چقدر کیف می ده این موضوع .
توی فیس بوک هیچوقت نتونستم رابطه ماندگار ایجاد کنم و به خاطر لین ولش کردم .
اسکای هم دارم ولی نمی توانم ازش استفاده کنم چون کسی نیست که اونر خط روی خط من باشد پس چه بهتر کمی از این طویله اوجیاس سرمو بیرون کنم

سلام و متشکرم از نظر ارزشمندتان.

مهدی طاهری چهارشنبه 15 دی 1395 ساعت 22:36 http://mathasladder.blogsky.com/

سلام.
من بهترین لحظه های نوشتنم را وقتی داشتم و دارم که در دفترچه یادداشتهایم مینویسم، لحظاتی که روراست با خودم روبرو میشوم و سعی میکنم که حسهایم را بنویسم و این انتقال حس به روی کاغذ نه تنها لذت بخش هست بلکه در شناخت انها نیز کمکم میکند. مسئله اینجاست که چه بخشی از اینها را میشه به اشتراک گذاشت مطمئنا وبلاگ نویسی خیلی میتونه به این نوشته های شخصی نزدیکتر باشه تا مثلا عکس اینستاگرام و منتظر نشستن برای لایک خوردن در فیسبوک و..
احساس میکنم با نوشتن در شبکه های اجتماعی دارم به خودم توهین میکنم.

سلام و متشکرم از اظهار نظر شما.
خیلی وقت بود که وبلاگتان را گم کرده بودم. قبلا در پرشین بلاگ نبودید؟
متشکرم

محمدرضا زمانی چهارشنبه 15 دی 1395 ساعت 14:38 http://mrzamani.com

سلام
پستت رو دوست داشت و خوشحالم که تصمیم گرفتی اینجا بیشتر بنویسی تا من و بقیه دوستانت هم بیشتر باهات آشنا بشیم.

فکر میکنم حق با تو باشه. احتمالا این روزها افرادی که هنوز متن های بلند و وبلاگ ها رو میخونن تو اقلیت باشن و اکثر مردم سرشون با شبکه های اجتماعی و پیام رسان ها گرمه. یا مشغول دیدن تلویزیون و ماهواره هستن. و احتمالا فرصت خوبی باشه که با وبلاگ نویسی دوستان خوبی پیدا کنیم و به قول تو، دوستیهای «پایدار» بسازیم.
قربانت.

محمدرضای عزیز.
عمدتا ما در طول زندگیمان صدها آشنا و فقط تعداد انگشت شماری «رفیق» داریم. رفقایی که همیشگی اند، پایدارند و قرار نیست هر روز عوض شوند یا دیگر نشناسیمشان. خب برای من رفقای وبلاگ نویس ارزشمندتر از فالوور و لایک زن هستند.
متشکرم.

فواد انصاری چهارشنبه 15 دی 1395 ساعت 13:43 http://foad-ansari.ir

سلام یاور جان
اگر همین الان قلم به دست بگیرم بی کم و کاست چیزی شبیه این پست مینویسم و چقدر لذتبخشه وقتی میبینی کس دیگری همین نظرات رو داره.
فقط در فیس بوک و تلگرام و اسکایپ هستم.
1. فیس بوک برای تبلیغ اکانت شرکت و یا به اشتراک گذاری پست های بلاگم بعضی اوقات
2. اسکایپ هم برای تمرین زبان انگلیسی
3.گیر اصلی من تلگرام است که هنوز مقداری آلوده ش هستم ولی باید خودم را اصلاح کنم.
ممنون که فکر میکنی و مینویسی

سلام فؤاد گیان و ممنون از اظهار لطف شما.

حقیقتا مدت ها بود که دوست داشتم همه این فضاها را (در واقع طویله های اوجیاس) را رها کنم و بروم در طبیعت آزاد و رها نفس بکشم. آنچه بیش از همه کمک میکند، تصور پایان یافتن جهان در بعداز ظهر امروز است. البته همیشه این حسرت را میخورم که چرا از شش سال پیش به این تصور نمی رسیدم یا می رسیدم و جرئت این کار را نداشته ام.

اسکایپ من فقط محض برقراری ارتباطاتی است که به هیچ نوع دیگر نمیتوان آن ها را برقرار کرد. تلگرام را برای همیشه امروز از لپ تابم پاک کردم و خوشبختانه روی تبلت الان فقط اپ های آموزش زبان و کتابخوان دارم.
فیس بوک را فعلا نگه داشته ام و البته به تدریج آن را هم متروکه خواهم کرد.

متشکرم از نظر شما و همواره یکی از لذت های بزرگ من باز کردن بخش نظرات و خواندن نظرات حضرتعالی است.

پاینده باشید.

امین آرامش چهارشنبه 15 دی 1395 ساعت 10:32 http://aminaramesh.blog.ir

یاورجان، سلام
بخشهای زیادی از متنت حرف دل من هم بود. واقعا برای نسل ما دیدن آلبوم یه چیز دیگه بود و کلی کیف داشت، اتفاقا من یه مطلب نوشتم در همین مورد، شاید دوست داشته باشی:
https://goo.gl/TRpzXH
راستی یاور من پایه جابجایی کتاب هستم.

سلام و ممنون از اظهار لطف شما.

بله حتما در این مورد و در مورد جزییاتش بیشتر صحبت میکنیم.

فاطمه چهارشنبه 15 دی 1395 ساعت 10:20 http://dastankhoneh.blogsky.com/

ببخشین که فقط ابتدای پستتون رو خوندم.


ما هم یه دوستی داریم تو فضای مجازی خیلی معروف شد ..دوران خوبی براش بود ولی از یه جایی به بعد تصمیم گرفت مجازی نباشه.

لطفا به وب من هم سر بزنید:گل

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد