دست نوشته های یک دیوانه - یاور مشیرفر

دست نوشته های یک دیوانه - یاور مشیرفر

در این وبلاگ شما دست نوشته های شخصی را می خوانید که خودش را یک «دیوانه تمام عیار» میداند. هر گونه انتشار این مطالب در هر جایی، بدون اجازه یا با اجازه از مؤلف، موجبات خوشحالی نویسنده را فراهم می آورد.
دست نوشته های یک دیوانه - یاور مشیرفر

دست نوشته های یک دیوانه - یاور مشیرفر

در این وبلاگ شما دست نوشته های شخصی را می خوانید که خودش را یک «دیوانه تمام عیار» میداند. هر گونه انتشار این مطالب در هر جایی، بدون اجازه یا با اجازه از مؤلف، موجبات خوشحالی نویسنده را فراهم می آورد.

بی عنوان



تو مست مست سرخوشی من مست بی‌سر سرخوشم


                  تو مست مست سرخوشی من مست بی‌سر سرخوشم

                                               تو مست مست سرخوشی من مست بی‌سر سرخوشم

                                      تو مست مست سرخوشی من مست بی‌سر سرخوشم

                                                                    تو مست مست سرخوشی من مست بی‌سر سرخوشم

تو مست مست سرخوشی من مست بی‌سر سرخوشم


        در دیده من اندرآ وز چشم من بنگر مرا

زیرا برون از دیده‌ها منزلگهی بگزیده‌ام

سیزیفوس و مصداق آن در زندگی شخصی


سیزیفوس یک شخصیت اسطوره ای در یونان باستان است که به طرز عجیبی محکوم بوده است. وی محکوم بوده است تکه سنگی را به بالای کوهی ببرد، از آن بالا آن سنگ را به داخل دره بیندازد و دوباره سنگ را از پایین کوه تا قله بغلطاند. به واقع سیزیفوس و نوع محکومیتش مصداقی از زندگی ما و تمثیل هدف گذاری و برنامه ریزی و یا اگر با دید جامع تری بنویسم مصداقی از آن چیزی است که امروزه آن را به نام «مهارت انجام کارهای مهم بی خاصیت» می شناسیم. اعمالی که فقط به لحاظ فیزیکی و صرف انرژی «کار» محسوب می شوند و «ارزش» ایجاد نمیکنند. افسانه ها و اسطوره های باستانی اساسا مفهوم ساده و گاها عمیق در دل خود دارند. مفاهیمی که بعدا در فلسفه یونان و بعدها در علوم کلاسیک اروپا هم تجلی یافتند. 


یکی از مسائل و روندهای فکری مهم برای من همواره میزان ارزشی است که میتوانم در طول زندگیم تولید کنم یا کرده ام. حقیقتا اگر «نوشتن» خواه کاغذی و خواه دیجیتال را ارزش در نظر بگیرم، باید صادقانه اعتراف کنم که نوشتن خود این مطلب چند بار به تأخیر افتاده است و یا تا نیمه نوشته و دوباره حذف کرده ام. خوشبختانه امروز از مرحله «کاغذنویسی» در آمد و میتوانم آن را دیجیتال کنم. 


من البته به زندگی شخصی ام با نگاه باستانی نگاه نمیکنم. بدیهی است که آن نگاه هزاران سال پیش میتوانسته است برای توضیح جهان پیرامونی مفید باشد و من اکنون منابع بهتری دارم. باور دارم که این سه ماه اخیر که با از دست دادن شغلم در دانشگاه برونل و برگشتن به ایران و به نوعی شروعی از صفر (که البته از صفر نیست)همراه بوده است، به تعبیر ست گادین قرار گرفتن در Dip است. این شیب عمیق شاید سخت ترین بخش محکومیت سیزیفوس هم باشد: فشاری که برای حرکت دادن سنگ، از حالت ثبات باید وارد شود. تعبیر شیب هم به همین شیوه است. نیازمند فشار بیشتری به سوی بالا دارد و این سخت ترین مرحله فرو رفتن در شیب است. به تعبیری دیگر اولین گام از تحمل شکنجه سیزیفوسی است و البته نقل قول معروف حکمت شرقی که اولین گام همیشه سخت ترین گام است. 


اما چقدر در زندگی شخصی ام تا به این جا سیزیفوس بوده ام؟ فکر نمیکنم که اساسا بتوان به این پرسش پاسخ دقیق و جامعی داد. ساده ترین استدلال این است که شروع این چرخه از زندگی و بازگشت به نقطه به ظاهر اول در واقع بازگشت به نقطه اول هم نیست. جایی که شروع شده بود با جایی که من هم اکنون در آن ایستاده ام بسیار متفاوت است. این تفاوت هم در ماهیت و هم در ظاهر قضیه است. یکسال پیش در همین روزها یک فرد عصبی هیجان زده در دوبی با هزار مشقت و هزینه های گزاف منتظر دریافت پاسخ ویزایش بود و امسال آن شخص با آرامش کامل در حال تدارک نقشه هایی است که میخواهد در سی سال آینده برای عملی کردن تئوری هایش و همه آمال و آرزوهایش در مورد «توسعه» جامه عمل بپوشاند. 


این که همه این ها شاید فقط در ذهن من باشد و ذهن من صرفا با خطای شناختی در حال فریب دادن من باشد، ممکن و محتمل است یا به قول نویسنده محبوبم، «قوی سیاه» است. به هر صورت این نوشته یکی از آن نوشته هایی است که سال های بعدی باز هم باید به آن بازگردم  و آن را دوباره ارزیابی کنم و شاید تکمیل تر بنویسم.


------------------------------------------

ارغوان

این چه رازی است که هر بار بهار

با عزای دل ما  می آید؟

و زمین از خون پرستوها رنگین است؟