ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
برای من همواره «خوشبختی» یک تعریف دینامیک داشته است. هرگز نتوانسته ام آن را در قالبی از جملات قالبی ریخته و توصیف کنم. هر زمان و هر مکانی نظرم نسبت به آن عوض شد. سال ها قبل خوشبختی را در تحصیلات می دانستم، در مدارج بالاتر، در شغل بهتر، در «دیده شدن»، در «تأثیر گذاشتن بر دیگران».
امروز خوشبختی را میتوانم کم و بیش بر اساس جمله زیر برای خود تعریف کنم:
» خوشبختی زمانی است که در گمنامی کامل از دنیا بروی». زمانی که مطمئن شوی، «کسی» نبودی. یا اگر بودی فقط برای خودت بودی. زمانی که بدانی نوشته هایت غیر از خودت، هیچ تأثیری روی هیچ کسی نگذاشته است. زمانی که بدانی «هیچ کسی» تو را نمی شناسد. زمانی که به جایی رسیده باشی که غیر از خودت هیچ کسی نداند کجاست.
خوشبختی در این است که همیشه فقط «خودت» باشی. هر طوری که بودی، هر طوری که هستی.
اندیشه در باورهای دینی اسلامی ما را به اصول بهتری آشنا میکند.
دین باعث میشود هدف از خلقت را درک کنیم.
راستش خیلی روی جمله شما فکر کردم. تماما برایم بی مفهوم و بی معنی آمد. من اساسا دنبال پاسخ «هدف خلقت» نمی گردم که بخواهم برایش دلیل بتراشم.
موفق باشید.
اصولا انسان در حالت طبیعی خود بر خلاف باور عموم فردگراست و فقط احتیاجات او و مشکلات باعث شده است که رو به جمع گرایی و زندگی اجتماعی بیاورد پس حالت طبیعی ما همان حالت روحی است که شما به آن اشاره کردید
من هنوز در این مورد کاملا مطمئن نیستم فواد عزیز.
« گل پاسخ داد: ای ابله! تصور کرده ای من می شکفم تا دیده شوم؟ من برای خودم می شکفم نه برای دیگران، چون شکوفایی خرسندم می کند. سرچشمه شادی من در وجود خودم و در شکوفایی ام است.»
شوپنهاور
از اینجا:
http://www.begin.soroushdabagh.com/pdf/521.pdf
"زمانی که به جایی رسیده باشی که غیر از خودت هیچ کسی نداند کجاست."
اعلا یاور معللیم اعلا! http://www.blogsky.com/images/smileys/123.png
بسیار زیباست