دست نوشته های یک دیوانه - یاور مشیرفر

دست نوشته های یک دیوانه - یاور مشیرفر

در این وبلاگ شما دست نوشته های شخصی را می خوانید که خودش را یک «دیوانه تمام عیار» میداند. هر گونه انتشار این مطالب در هر جایی، بدون اجازه یا با اجازه از مؤلف، موجبات خوشحالی نویسنده را فراهم می آورد.
دست نوشته های یک دیوانه - یاور مشیرفر

دست نوشته های یک دیوانه - یاور مشیرفر

در این وبلاگ شما دست نوشته های شخصی را می خوانید که خودش را یک «دیوانه تمام عیار» میداند. هر گونه انتشار این مطالب در هر جایی، بدون اجازه یا با اجازه از مؤلف، موجبات خوشحالی نویسنده را فراهم می آورد.

تأییدخواهی از دیگران - درس دوم تا سی سالگی

این نوشته در ادامه کوتاه نوشت قبلی «یک قدم تا سی سالگی» نوشته شده است.


یکی از مهم ترین جنبه های انسانی ما، در دیدگاه من، «تأیید خواهی» ما از دیگران است. به سختی می توان کسی را یافت که وقتی در جمعی برای اولین بار قرار می گیرد، نخواهد نظر و توجه دیگران را با «رفتار»، «اعمال» یا گفتارش جلب کند. به ندرت میتوان انسانی را یافت که برای مثال سه سال پس از آشنایی با وی بتوان به رزومه کامل و خصوصیات و داشته هایش پی برد. عمدتا ما تمایل داریم نکات روشن و درخشان زندگی مان را در همان ابتدای آشنایی رو کنیم. 

صد البته برای من این داستان یک ریشه تکاملی و دیرینه شناختی دارد. چه در میان حیوانات هم چنین رفتارهایی در فصل «جفتگیری» کاملا طبیعی است. نرهایی که چیزهای بیشتر و بهتری برای عرضه کردن دارند، شانس یافتن جفتشان بیشتر و بقای ژن هایشان تضمین شده تر است. اما باید تأکید کنیم که ما دیرزمانی است که از «طبیعت» و رفتارهای غریزی دور افتاده ایم. 

درس دوم تا سی سالگی برای من «عدم تلاش برای هرگونه تأثیرگذاری در کوتاه مدت بر دیگران» است. این عدم تلاش میتواند به «خودم» بودن بیشتر کمک کند.



نظرات 2 + ارسال نظر
سیدمهدی حسینی یکشنبه 8 فروردین 1395 ساعت 18:58

سلام، نکته ای بود قابل تامل. ضمن اینکه باهاتون کاملا موافقم و خودم هم اینجوری هستم. دو همکار رو در نظر بگیریم که یکی اهل خودنمایی و دیگری اهل عمل باشند. شاید در کوتاه مدت رفتار اولی روی تصمیم گیری مدیر تاثیر گذاشته ولی در بلندمدت حتما مدیر متوجه پوچ بودن اولی و برعکس پر بودن نفر دوم میشه. البته لزوما هرجایی جواب نمیده و بعضی از جاها اتفاقا واجب هست که حتی بیشتر از آنچه هست وانمود کنی چون شاید زمانی که از دست میره رو نتونی جبران کنی و بلندمدت دیر شده باشه
مطلب قبلیتون درخصوص "صحبت نکردن تا وقتی که سوال نپرسیدن" هم کاملا درست هست ولی به نظرم اون هم شامل همین قانون میشه. درحقیقت اینها یک اصل کلی است ولی درجایی که لازم هست باید نقض بشوند

طرح این نوع مسائل تلنگری است به انسان فراموشکار. مدتی است روی مسئله عادت دارم کار میکنم. عادت تمام زندگی رو شکل میده و هر کاری میکنیم خوب یا بد از روی عادته. مگه اینکه چنین لحظاتی دربارش فکر کنیم و سعی کنیم این عادت رو تغییر بدیم. این مطلب فرصتی است برای تفکر و درصورت لزوم تغییر عادت. متشکرم

بله در جامعه ایران چنین جا افتاده است که باید بیشتر از آن که هستی وانمود کنی وگرنه بی نصیب می مانی. اما یک نکته وجود دارد و آن هم این است که آیا ما با انجام این کار به آن «عادت» میکنیم و همیشه خود واقعی مان را پنهان می کنیم یا میتوانیم زمانی که نیاز به صداقت و یکرنگی داریم، «خود واقعی» مان را فراتر از آن «عادت» بروز بدهیم؟

اساسا بله. همه نگرش های ما اصول کلی اند. من این اصول را برای زندگی و تجربه های خودم می نویسم و البته یادم میرود همواره اول هر نوشته ای بنویسم که این نوشته صرفا بیانگر افکار، احساسات و تجربه های شخصی نویسنده اش است و ممکن است حاوی کژتابی، کج فهمی و مملو از اشتباه باشد.

اما در مورد من که هم اکنون در زندگی آکادمیک و یک کشور اروپایی هستم، این قانون فعلا مصداق دارد.
متشکرم.

مهدی طاهری یکشنبه 8 فروردین 1395 ساعت 18:31 http://mathasladder.blogsky.com/

سلام سال نو مبارک.
برای من این نکته تجربه خوبی بوده و نتایج خوبی داشته.یه جورهایی باید نیاز باشه تا یک سری از قابلیتها شناخته بشه . حالا اینجا که صحبت از تایید و توجه دیگرانه این نیاز باید تو دیگران ایجاد بشه.
یعنی عدم تلاش نباید منجر به عدم ایجاد نیاز بشه.

سلام و تشکر از بازدیدتان.

برای من همواره داستان تأییدخواهی از دیگران از کانال «مقبولیت و همراهی با عامه» گذشته است که در نوشته ای آن را نوشته ام. از همین منظر اعمالی که برای تأیید دیگران و نه دلبخواه مان انجام میشوند برای من یادآور نوعی اعتیاد به تأیید دیگران هستند و میدانیم که اعتیاد یک فریب و توهم لذت است و نه خود لذت.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد