دست نوشته های یک دیوانه - یاور مشیرفر

دست نوشته های یک دیوانه - یاور مشیرفر

در این وبلاگ شما دست نوشته های شخصی را می خوانید که خودش را یک «دیوانه تمام عیار» میداند. هر گونه انتشار این مطالب در هر جایی، بدون اجازه یا با اجازه از مؤلف، موجبات خوشحالی نویسنده را فراهم می آورد.
دست نوشته های یک دیوانه - یاور مشیرفر

دست نوشته های یک دیوانه - یاور مشیرفر

در این وبلاگ شما دست نوشته های شخصی را می خوانید که خودش را یک «دیوانه تمام عیار» میداند. هر گونه انتشار این مطالب در هر جایی، بدون اجازه یا با اجازه از مؤلف، موجبات خوشحالی نویسنده را فراهم می آورد.

مفهوم مدرنیته یا اثرات میان مدت خروج از شبکه های اجتماعی مجازی – قسمت دوم

دست نوشته های یک احمق


در مفهوم مدرنیته یا اثرات میان مدت خروج از شبکه های اجتماعی مجازی قسمت دوم


*** تمامی این نوشته در همه بخش های آن، صرفا بیانگر نظرات شخصی نویسنده اش است و ممکن است حاوی کژتابی، کج فهمی و اشتباه باشد. نویسنده ضمن پذیرش میزان خطای انسانی و معرفتی در این نوشته، آماده دریافت نقدهای خوانندگان بوده و نقد بر این نوشته را نه تنها واجب که لازم می شمرد.***


مدرنیته تا آنجایی که با بیان مثال هایی ذکر شد، تقریبا می تواند به شکل ذیل تعریف شود:


«مدرنیته روش یا مدل ذهنی است که چون بر پذیرش این اصل ساده استوار است که همه مدل های ذهنی غلط اند، اما برخی از آن ها مفیدند، ظرفیت و فضایی در بطن خود دارد که با تمام کاراکترهای نقد و بازبینی همخوانی نشان میدهد. مدرنیته در واقع یک مدل پویا از اندیشه است که به طور دائمی با نقدهای بیشتر و  عمیق تر در پرتو گذشت زمان به پیش میرود و خود را همواره ملزم به اصلاح و بازنگری دیدگاه هایش، با سنگین تر کردن کفه ترازوی حل و فصل و کنار آمدن با مسایل ناشی از مدرنیزاسیون و نه ایستادن و تأکید و پافشاری بر مواضع سنتی می داند.»


این تعریف از مدرنیته درنقطه مقابل سنت زدگی قرار می گیرد که در آن همواره سعی می شود ضمن وجوب اجتناب از نقد و انکار دائمی مسایل اجتناب ناپذیر همراه مدرنیزاسیون، در مرحله پذیرش و تسلیم، همواره می کوشد داده های جدید را نه به شکل دریافت و پذیرش واقعیت واقعی شان که به صورت افراطی در قالب های کهنه ای جای دهد که در بیشتر موارد آن قالب بر ای دریافت و پذیرش و جاگیری آن مفهوم بسیار بسیار ناکارآمد است. به بیان ساده تر، مدرنیته در واقع در مفهوم تشویق خروج از ناحیه امن ذهنی و درهم شکستن قالب های محدود کننده و سنت و سنت زدگی در معنای فرو رفتن هر چه بیشتر در قالب های فکری رایج و ترس از خروج از ناحیه امن ذهنی است.


در ایران، حداقل سه حالت مختلف در مفهوم مدرنیته و مدرنیزاسیون پیش آمده است:


1. تجدد خواهی اواخر دوره ناصری و به خصوص در انقلاب مشروطه و پهلوی

2. مدرن سازی بر اساس الگوهای ایرانی اسلامی

3. مدرنیته از درون جامعه

 

مفهوم مدرن سازی به شیوه دوره تجدد هنوز هم ادامه دارد. کپی برداری های بسیار افراطی درون بخش هایی از جامعه غربی، از همخوانی پوشش تا پیروی کورکورانه از عقایدی که بهمنی از فیلسوفان در اصلاح و تعدیلش کوشیده اند نه لزوما پیشرفت که صرفا تقلید از تبلیغ پر سر و صدای نحوه زندگی و آنچه توسط آنتن دریافت می شود، بدون داشتن حتی یک سطر اطلاعات از زندگی واقعی غربی. این رویکرد نخستین و ساده ترین راهکار در رویدادهای مدرنیزاسیون به شمار می رود که نه تنها در ایران، در تمامی جوامعی که به نوعی از جریان پیشرفت های سریع جهانی عقب مانده اند، دیده می شود.

 

مفهوم دوم مدرنیزاسیون که به خصوص در چهل سال اخیر رنگ گرفته است، بیشتر از آن که به فکر ایجاد تحول فکری و بنیادین در تعامل با مسایل همراه پیشرفت باشد، دنباله روی گنجانیدن همه جانبه و گاها یک جانبه این مسایل در قالب های محدود، نفی، تقلیل و محکوم کردن حرکت اجتناب ناپذیر رو به جلوی جوامع داخلی و کشانیدن جزیی ترین و ساده ترین مفاهیم به داخل عرصه عبارات، اصطلاحات و تدبیرهای امنیتی سیاسی و حکومتی است. از این رویکرد، تمامی مفاهیم مدرنیزاسیون غربی، ضد حکومتی و امنیتی تلقی شده و وجوب آن ها به صورت بنیادین نفی می شود. این حقیقت که توسعه یافتگی بیشتر ضمن افزایش اقتدار حکومت، با کوچک تر شدن اندازه آن و نهادمندی بیشتر نهادها و جوامع نهادی غیر حکومتی، سازمان یافتگی بیشتر و هم چنین تخصیص وظایف صورت می گیرد، قطعا نمی تواند در چهارچوب تنگ فکری سنت زده ای وارد شود که برای حفظ و تحکیمش به افراط الیگارشی و هزارفامیلی تکیه می زند، سهل است که سنت زدگی اساسا چنین رویکردهایی را به صورت بنیادین و آکادمیک مورد تخطئه و تردید هم قرار می دهد.

 

مفهوم سوم شامل پیش بینی زیرساخت ها، نهادمندی، جامعه پذیری، افزایش مشارکت، کاهش اندازه حکومت در عین حفظ اقتدار، تفویض اختیار نظارت در همه عرصه ها از حکومت به نهادهای غیرحکومتی، تفکیک قوه قضاوت از حکومت در عین حفظ اقتدار حکومت و سازمان یافتگی است که اسباب فکری توسعه و کانون های اندیشه عقلانی برای حل و فصل مسایل مدرنیته، در چهارچوبی به دور از حاشیه های امنیتی سیاسی و واقعیت وجودی مسئله نیاز دارند. مهم ترین نقد به این نوع نگاه، مسئله «زمان» و نادیده گرفتن آن است. چنین تغییراتی، نیاز به زیرساخت های بسیار زیاد و هم چنین «زمان بر» دارند و یک شبه نمی توان مدل جامعه پذیری و مشارکت اجتماعی را به جامعه ی ذره ای شده و منفرد ایرانی، از بالا تزریق کرد. در واقع تمامی این مدل، نیازمند حمایت یک «سیستم» مقتدر است که با تغییر اشخاص به بیراهه نرود.


در کشورهای الگوی توسعه، طبیعی است که ابزارهای مدرن و اکتشافات نو با مسایل پیش آورده شان، حتی قبل از آن که به عنوان مشکل مطرح باشند، خود را با زیرساخت و چهارچوب و استخوان بندی محکمی روبرو دیده اند که بتوانند در پرتو آن مسایلشان را حل و فصل کنند.

اگر امروز آمریکا و ژاپن دو سر یک طناب اقتصادی قدرتمند با تولید ناخالص ملی و شاخص های توسعه به نمایش می گذارند، یک شبه از نظام برده داری فلاحتی و اقتصاد ابتدایی به اقتصاد سرمایه داری آزاد و از یک نظام حکومت پدرسالاری میجی و خان سالاری توکوگاوا به اقتصاد الکترونیک نرسیده اند. سیصد سال تمام لشکری از فیلسوفان از کانت، دکارت، دیلتای، هوسرل، آرنت، هایدگر، گادامر، هابرماس تا چامسکی و روزنامه نگاران، نویسندگان و منتقدین بسیار زیادی نظیر لیپمن تا فرید زکریا در پس استخوان بندی های فلسفی اندیشه های مرده ریگ مهاجران به دنیای نو ایستاده اند، نوشته اند، نقد کرده اند و راهکار ارائه داده اند. از نخستین روزهای لغو برده داری تا رفع قانون تبعیض نژادی در آمریکا تا برطرف شدن نگاه تحقیرآمیز به رنگین پوستان تا ریاست جمهوری اوباما زمانی به درازای دویست سال و اسامی بزرگی همچون لوتر کینگ و رؤیایش برای آمریکای برابر به چشم می خورد.


توسعه و پیشرفت در ابتدا نیازمند یک انقلاب روانی همه گیر درونی در نقد پذیری، تفکر و رفتار سیستمی و انعطاف برای حل مسایل بحرانی درونی مدرنیزاسیون است و اساسا چنین تغییراتی بسیار جزیی و بسیار زمان بر هستند و شاید اگر با یک انقلاب فکری در ایران امروز شروع شوند، ظرف پانصد سال آینده زیر ساخت مستحکمی برای توسعه نظام مند و سیستماتیک و سازمان یافته همه جانبه ایجاد کنند.

 

کورسویی ز چراغی رنجور

قصه پرداز شب ظلمانیست

نفسم می گیرد

که هوا هم اینجا زندانی است

هر چه با من اینجاست، رنگ رخ باخته است

آفتابی هرگز هم

گوشه چشمی به خاموشی این دخمه نینداخته است

7/8/94



پا نوشت: برای درک کامل این داستان، موضوعات و کتاب های زیر را مطالعه نمایید:


1. ما چگونه ما شدیم، دکتر زیبا کلام

2. در مفهوم خودمداری ایرانیان، قاضی مرادی

3. در ستایش شرم، قاضی مرادی

4. نقد در حوزه عمومی، یورگن هابرماس، ترجمه دکتر حسین بشیریه

5. عقلانیت و توسعه یافتگی ایران، دکتر سریع القلم

6. مراحل و عوامل و موانع رشد سیاسی، سی.ایچ.داد ترجمه عزت الله فولادوند (چاپ دوم)

7. سامان سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی، ساموئل هانتینگتون، ترجمه محسن ثلاثی


موضوعات : تفکر سیستمی، نهادمندی، سازمان یافتگی، توسعه پایدار

نظرات 1 + ارسال نظر

خدا در مکان های دو از انتظار

به دست افرادی دور از انتظار

و در مواقعی تصور ناپذیر

معجزات خود را به انجام می رساند.

برای آن مهربانِ توانا ، غیرممکن وجود ندارد ...

همیشه ، همیشه و همیشه امیدی هست ...

سلام.

با تشکر از شما.
اما متوجه ارتباط این نظر با نوشته نشدم.

به هر حال ممنون.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد